بازی عشق  

 

 

 
من ازبازیه هفت سنگ بدم میادمی ترسم


انقدرسنگ روی سنگ بگذاریم که 


میانمان دیوارشود،بیا لی لی 


بازی کنیم تاهرجایی که


 رفتیبازبرگردی پیشم
 
   
میتونی سوال بپرسی


     
کاش می فهمیدی   کاش میفهمیدی قهر میکنم تا دستم رامحکم تر بگیری
بلند بگویی بمان نه اینکه شانه ای 
بالا بیندازی و بگویی
هرطور راحتی..




     
منتظراست وقتی خدا ازپشت،دستهایش را روی چشمانم گذاشت

ازلای انگشتانش آنقدرمحودیدن دنیاشدم که
فراموش کردم منتظر است نامش راصداکنم....
     
باسنگ دلم صحبت کن

گفتمش بی تو دلم میمیرد /

گفت با خاطره ها خلوت کن /

گفتمش خنده به لب میمیرد /

گفت با خون جگر عادت کن /

گفتمش با که دلم خوش باشد /

گفت غم را به دلت دعوت کن /

گفتمش راز دلم را چه کنم /

گفت با سنگ دلم صحبت کن .
     
من وخدا دیشب باخدادعوایم شد

باهم  قهرکردیم
فکرکردم دیگردوستم ندارد
رفتم گوشه ای نشستم
چندقطره اشک ریختم وخوابم برد
صبح که بیدارشدم
مادرم گفت:
نمیدانی ازدیشب تاصبح چه بارانی آمده است...
     
دراین حوالی باران می باردبه حرمت کداممان ؟

فقط همین رامیدانم صدای پای خداست
شایددلی دراین حوالی گفته باشددوست دارم


   
بارون      بارون که می باره دلم برات تنگ

ترمی شه راه می افتم بدون
چترمن بغض می کنم
آسمون گریه....

 
   
خاطرات ایستادن کوه اجباراست

رفتن سرنوشت آب است
افتادن تقدیر برگ است
بی هیچ چشم داشتی
حراج محبت کنیم که
همه ی ماخاطره ایم
 
 

        ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::     یاسی جون   و    سیامک    ::::::::::::::::::::::         زبانم لال
به من گفت برو گورِت رو گم کن …

و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !

کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :

“زبانم لال !”

        دمش گرم....      

پسرا همیشه زرنگ بازی در میارن این یه نمونش

            مخاطب خاص...        


بعضی از سر دردها نه با چایی خوب میشه، نه با ژلوفن و نه حتی با خواب !
 
بعضی از سر دردها فقط با دیدن اون دوتا چشمای لامصب تو خوب میشه...
 


      حلالم کنید...؟؟؟        
 روز مرگم اشک را پیدا کنید، روی قلبم عشق را پیدا کنید
روز مرگم خاک را باور کنید روی قبرم لاله را پرپر کنید
خانه را وقف نیلوفر کنید پیکرم را غرق در شبنم کنید
روز مرگم دوست را دعوت کنید، بعد مرگم خنده را سر کنید
رفتنم را ای دوستان باور کنید.
اگه دیگه نتونستم بیام نت حلالم کنید

                میخوری یا میبری؟    

خدا پرسید میخوری یا میبری؟
و من گرسنه پاسخ دادم میخورم !
چه میدانستم لذت ها را می برند، حسرتها را می خورند ... ؟

        دنیای این روزای من...        
                مرد میخوام بازش کنه
 
 
 
یکی از بزرگترین گره های زندگی !
 
 
 

            بدون شرح...      
اقا جون زود تر بيا تا وضع خراب تر نشه
 
 







            از چی بگم برات؟؟؟؟؟؟؟        
از چی بگــــم برات ؟ شاید قصه دوس داری


قصهء کلاس رفتن توی دانشــگاهِ غیر انتفاعی


اگه قصه تلخه ، مثه استاد توِ کلاس


بد ترین جای دنیا ، دانشگاه ماس


که نشستند مثه بُــز و هی میگن کاشکی


یه استاد خوب جای این لجن داشتیم


محمد برگـشــت ، از بغلی مدادشو گرفت


یهو استاد پرید روش مچشو گرفت


اون استاد بد ، با داد و فریاد گفــت


زود برو بیرون ، ولـی دَرَم قفل بود …


بدبخــــت شدم ، استاد بیرونم کرد ایـــــزد


ای کاش جای بیرون کردنم، یکم منو میزد


اون دانشجو مُـــرد ، در راه کلاسـی که


استادش دل نداره ، مثـه پلاسـتیکه


اصَـن میخواد، دفتـرو کتابُ ببـنده


دیگه درس نمیخونه، میگه مدرک کیـلو چنده


از چی بگـــــــــم؟ استادی که خیلی خوشگله


یا نخندیدن به قیافش که خیلی مشگله؟


یا اون استاد که اخلاقش مثله سگ بده


آدم میخواد اینقدر بزنتش تا صدا سگ بده


هی گفت جاتُ عــوض کنُ من حوصله کــردم


تـــو کلاس حسابداری یه مُدلِ دردم


یـهـو دیـدی استاد و له و لورده کردم


کارِ خودمــو خودشــو یه سَــــره کردم


            یادداشت...         زیباترین یادداشت روی در یخچال:

قهربسه.وقتی اومدم خونه بغلم کن کصافط...!!!!
        گریه تا کی؟
 
 
 
اَشک هایمـ مثله سیل میومدن ولی . . . حالا اَشکهایَم هَم شَبیه تُو شده اند!
دلتَنگ کِه می شوم ، نمی آیند . . .
 
هـیچ وقت با کـسی که دوسش داری ، طـولانی "قـَهر" نـکن
چـونـ بی تـو زندگی کـردن رو یاد می گـیره.!!!

کاش حـداقل باهات قهـر بودم تا بهونه ای می بـود
تا به نـبودنت عـادَت کنـمـ . . .
          مخاطب خاص.....        
 بگذار بگویند خسیسم...
من " دوستت دارم "هایم را خرج کسی نمیکنم...
جز مهربانی های تو😍😍😍😍          ترشی...         حواستونو جمع کنید مث اینا نترشید


        علم چقدر پیشرفت کرده!!!!!!!!!!!!!!!     هَی وایِ من
 
 
 

        یه لحظه بهش فکر کن...............           بیشترین استفاده قرآن بین ما:


تو مجالس ترحیم و قبرستونها برای مرده هامون !


یه کتاب دکوری روی تاقچه ها و قفسه کتابهامون! 


رد کردن مسافرامون از زیرش برای دفع بلا !  


چهار قل و ان یکادشو سر در خونه ها و مغازه هامون برای برکت و رفع چشم زخم آویزون میکنیم !


یکی از ملزومات تزئین سفره عقد ، هفت سین ، شب چله و....!  


کسب انواع عناوین و القاب هنری به خاطر نوشتن آیاتش در ابعاد میلیمترییا کیلومتری و امثال اینها....!  


ابزار کار رمال ها و دعا نویسها !



قسم خوردن به اون ، هرجا که بخوایم حرفمونو باور کنن ( حتی یه بچه 7 ساله هم هر جا نیازش باشه میگه: به قرآن قسم ! )


استخاره باهاش برای خرید و فروش و ازدواج و طلاق....!


.......... میمونه یه سؤال! : قرآن برای همینها اومده؟


فقط همین استفاده ها رو از قرآن میکنیم؟.....


......همین؟!!


شما چی؟ چه طور استفاده ای از قرآن میکنید؟
                 

وقتی حواسم نبود و کمی روسری ام لیزخورده بود و موهام دیده می شد
 با لبخند گفتی: «موهات بیرونه ها خانومی!»
درحالی که موهام رو قایم می کردم نگاهی به زنهای اطرافم تو خیابون انداختم.
شرم آور بود.
شوهراشون چه بی خیال.
««اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری»»
        پا برهنه......            
اینجــا صـدای پـا زیــاد می شنــوم...!


امــا هیچکــدام تــو نیستــی ...!


دلــــــم ؛ خـوش کرده خــودش را بــه ایـن فکــر ؛


که شایــد ؛ پابرهنه بیایی ...
          ههههههه حال ميكنم ضايع شد          
                دقیقا      
                  برابری=عدالت؟؟؟      
          کدوم رو میپسندی؟      
عاقا پسرا و دختر خانومای وب نطر بدن و بگن کدوم حجاب رو میپسندن
خاطره نیومده ها نظر بده
 
 
   
  این چی رو ثابت میکنه؟    
          منو بالشم و ........... گریه های بی صدا         هـــمه مــــرا با خنده هـــای بـــاصدا می شناســــند،

امـــا این بــــالش بیچــــاره ،
با گریه هـای بیـــــصدا...!

تاريخ : چهارشنبه دوازدهم تیر 1392 | 20:8 | نویسنده : رضا | GetBC(20); نظر بدهید سلامتی... به سلامتی اون دختری که گرمای دست دوست پسرشو با گرمای بخاری ماشین یه بچه پولدار عوض نمیکنه

.
.
.
.
به سلامتی پسری که وقتی یه دختر رو میبینه وایمیسه دختره که خواست سوار شه گاز میده میره...
.
.
.
به سلامتی دختری که حرمت چادر رو داره وزیر چادر هزار گند نداره که اسم بقیه رو لکه دار کنه
.
.
.
.
به سلامتی پدری که با غرور درباره پاکی دخترش حرف میزنه ودختری که غرور پدرشو نمیشکنه...
.
.
.
به سلامتی مادری که دخترش واسش سنبل نجابته ودختری که قدر این سنبل رو میدونه
.
.
.
به سلامتی برادری که اینقد باغیرته که اگه دوستاش درباره خواهرش حرف بزنن بزنه تو دهنشون....
.
.
.
به سلامتی عاشقی که عشقش بهش خیانت کرد
.
.
.
به سلامتی مرد وزنی که به خدا وفا دارن ونگاشون هرزه نیست ودنبال هر کس وناکسی راه نمی افته
.
.
.
به سلامتی دختر پسرای خوش غیرت....
      متنفــــــــــرم !+18         متنفــــــــــرم
از اون آدمایی که انگشت اشاره ی هرزگی به سمتم میگیرن!
متنفــــــــــرم
از اون آدمایی که گناه های نکرده من رو گناهان کبیره میدونن و شروع میکنن به نصیحت کردن!
متنفــــــــــرم
از اون آدمایی که نقاب ایمان به چهره شون زدن ولی خیانت کردن جزو وعده های غذایی شونه!

 
            به سلامتی      

به سلامتی پسری که،
به دختره دست نزد
گفت:شاید قسمت هم نشدیم
نمیخوام دست خورده باشی


            یا علی          
        نقش خنده دار سرنشینان در ماشین ما ایرانی ها         نقش خنده دار سرنشینان در ماشین ما ایرانی ها (طنز)   1 - کشیدن بقیه کمربند ایمنی راننده و نگهداشتن آن هنگام مشاهده افسر راهنمایی و رانندگی

2 - دادن شماره تلفن راننده به سرنشینان خودروی بغلی

3 - تعویض دنده هنگامی که راننده در حال مکالمه با تلفن است

4 - تیکه انداختن به عابرین پیاده

5 - جیغ زدن هنگام عبور از داخل تونلها

6 - فحش دادن به دیگر رانندگان بخاطر رانندگی بد آنها

7 - تشویق راننده برای لایی کشی

8 - فحش و نفرین به راننده موقع عبور از روی دست اندازها

9 - خوابیدن با صدای خروپف زیاد در جاده ها

10 - ایجاد قوت قلب برای راننده هنگام دعوا

11 - … و در نهایت انجام مجلس کفن و دفن راننده ..
      چه دختر گلیه!        

فکر کنم این هر روز سه وعده به گلاش اب میده
دلُم از مِحنَتِ دل دوریِ تو وودِه دونیم
تو زِ مه دوری اگرچه خُمُن پَهلیِّ هَمیم
به چه واهَمَه نِزیکیت دوری تو از مه عزیز
مه چِطو کَشُم وا خو ایی غم وغصه یِ عظیم


هر شو ازعشقِ تو امنیندِه قرار
کَمطِرف ز عشقِ تُن راهِ فُرار
شو وتاریکی و حسرتِت به دل
حالِ مه إهکِردِه وا یَک حالِ نَزار


حالِ مه اگَه بَدِن،اگَه نزارِن و خُراب
ولی دل مه ناشِوِه به مه وَشه دل تو کباب
ایی دلُم فقط همی دل تو أشِوِه
أشِوِه که تو به عشقُم نکنی رد و جواب


شوُنِ بی قراری مه نَ فکرِتُم
آخِه مه ایی دردِ خو واکه بُگُم
واکه بُگُم تا که بفهمه دردِ مه
واکه بُگُم که مه اسیرِ عشقِ تُم


عشقِ تو اسارتِ محضِن و بس
عشقِ تو به ایی دلُم هست چو قفس
دردِ عشقِت به دلُم عادت وودِه
عادتی که به مه إهکِه خوار و خَس


قفسِ عشقِ تو به مرغِ دلُم
جایِ شادی وطَرَب نیندِه حَرُم
جایِ اندوه و غم وحُزنِن و بس
دردِ دل نَخِه قفس ناکُن کُدُم


ای خدا ای خالقِ عشق وجمال
ای نَهادِه دربشر حُسن وکمال
راحتُم کُن تو ز ایی عشق وبلا
کاری کُن که درد وَشه خواب وخیال


مرغِ دل،ازقفسِ عشق،خواهِشِن تو بِگِه بال
تاکه ایی تَنِ نَحیف بارِ دِگَر بیِه به حال
روزی که دل،ز رُخِ جَمیلِ تو دل خو بِکَن
روزیِن که چِهم به راهیم خِیلِه سال
 
 
همی شعربخونی مه چه بگم دگه؟
دلِ دل هندِه به سر
ز تو نینده هیچ خوَر


درفراقِت بی وفا
ایی دو چهمُم ووده تَر


به چه ای یار به چه
رفتی و نگشتی بَر


رفتی وُ إتکِه جَفا
به مه فرض إدکِرِه خر


ایی کِدَک به خو نناز
بَروُ روتُن زودگذر


وای از ایی کِبر و غرور
که به تو إهشسته ضرر


تو به کارُم ناخوری
تو إتهَه به مه خطر


خدایا یَک روو أوود
که به ایی کُنُم چِپَر؟


تا أخوره دار زنُمِش
و هُده صدایِ خر


واشتا دل خُنُک وَشه
مگه إهشسته ضرر؟


ایی خودی رفت ونَهُند
وای ازایی آدمِ شَر


تو أصَن وِلی بُکن
شاعرَک ای شیخِ نر
          پرخوری       پرخوری مکنی که جن نینده بدن،اصَن پرخوری گناه اهشه،به خداکه.

آلاشماشعربخوانیدواندرزبگیریدآففرین به شما:
یالاّ بسِن تو چه کِدَک میخوری؟
وَز همه نوع أطعَمه هم پُرپُری


ألُنبُنی تاکه به سرحَدِّمرگ
میرسی وُ روزِ دگَرهم توحیاناکنی


به مثلِ چوک فیل ووده لاشِ تو
وای بسِن،وای بسِن پرخوری


هیللکوناوو تو مگَه کم خوری؟
چاخ وودی،چاخ وودی،چاخ وودی


وای به ایی لاشِ تُلوِت عزیز
تِکِت ووده،تِکِت ووده هَمَش پی


هیللکوخواهش تورژیمی بِگِر
تاکه بیِه به جُنِ تو ایمنی


وقتِه گذشتِن و نَخَردِن رسید
گُناربه خو،گُنار به خو،پیروَشی


مگه أوو که بعدِ ایی همَه سال
به یَکدِفَ ول بکنی پرخوری؟


آه چگونه تو گُناری به خو
وُ چیزه خَش ول أکنی ناخوری؟


تاکه بگینی تو خوراکیِّ خَش
آه که مانَدمگَه در سرتُری؟


تو کَم کَمَک ول بکن ایی عادتِت
مگَه أوو یَکدفعه آدم وَشی؟


شاعرَک آدم بِوَش وُ کم بخور
تو مطمَعِن وش که ایطو نامری
        دردها       یالاّااااا،أفهمی ازچه وقتن که شعرملایی دخه وبلاگ نمناده؟پترات وپترات یک چوکوشعرآموزنده بنست عجب آدمم أ.

په آلاشعربخونی.نظروپیشنهادواانتقاد اهیادنشه.ازکسانیکه دفعه قبل ازوبلاگ انتقادکردنم ممنانم!!هِههههه
شعر:
ایی همَه درد زکیاأته خدا
وبه چه دلُن ووده زشت وسیا
*************
مرَضِ دل تونگیری ای عزیر
کَز وبا هم بَتِرِن،ای عجبا!
*************
شایدَم دخه دلُن عشق کمِن
درمُنِ ایی مرضُن عشقِ خدا
*************
بی هدف شایدتو نیندِی وُ ولی
هدفت ووده کوچیک وگذرا
*************
شاعرَک بکش نِفَس تاکه بمونی زندَه
به چه نیندِه،به چه نیندِه نَ ایی دینیاهوا
*************
دست وپا بزن تو ای دلِ سفید
دَخه ایی وسوسَه اُنِ دینیا
*************
چارَه چِن مشکل کیان همی بگو
همی بگو که چه به ایی دلِن دوا
*************
گَرتُواسی محوگردد دردها
کَروه ایی عشق بریز ای شاعرَک دراین خِلا*
-------------------------------------------------


گَرتُواسی محوگردد دردها
کَروه ایی عشق بریز ای شاعرَک دراین خِلا
=

آلا خُتُن معنی مال همی بیت بفهمی مه خو معلم ادبیات نیندم.مه خُدُم معنی ایی بیت نفهمیدنم ولی دقیقانافهموم که چطو به شماتوضیح هدم.بخشیدن از خُتُن آلا.
          وبدوتانکنیم،بدبه مخلوقِ خدا       چوکلکن مکنی مسازی اذیت حیونن نکنی که گناه اهشه جن نیند.

مگه چه به شما أوو؟گش به جن شمااریزه که یَک دنگ کهره بگینی و دخه راویی نکنی؟؟؟؟؟؟؟!!!.
دست ازسرگَکُن بکشی اذیت ایشُن مکنی،دار به جغَر خر میسکین مزنی مگه چه به شمااهکرده عه؟
واماشعر:
خوارِشان نه نکنید
ومحبت بکنید
کهره را گُروَه و مُشک
وتمامِ حیوانات
وکسِه شاگفت که:
لَهبِزمکنیدآنهارا
موذی است پس بکشَش
وگرفتارِجُنِ مرگ مکن
آنهارا
دلِ تو می شِوِه که
یَکنِفَه یَک روو بیِه
وکندآزارت
وکندپِچ پِچَت وُ
برود ول کندَت؟
دیم اورا مگُنار
گُروَه رامیگویم
چوکلک گوش بدار
چورَکَت رامفشار
که دو دَنگ چهمانَش
ز دو گالَکهایش
نَجَهَدآن تلِ شهر
زآزارِ دوکهرَه گو که برتوست چه بهرَه
زمن ای دوست به توهشداراست
وقتِ آزارنکَنَدکَک ز دُماغَت کهرَه
وچطومیکندَت زهرهَ
کَزسرِ دیوالی
الکی میکَردی
وا دوشاخه چوکدَر
یاسِکَط خواهدشدیازخمی
وچه سوداست گنوغا ز اینکار به تو
گَپِ من میفهمی؟
واگر میفهمی دِه جوابی هیللَک
که الهی هیچوقت در دینیا
نزنی تو پَک پَک
الکی در رُوِ گا کردن
نیند ارزنده هنر
کهره را رَم تو ببر
که همین کارِمفیدیست،بله
دَلَّه ها عشق نثارِ هر خروکهره و گا
وبدوتانکنیم،بدبه مخلوقِ خدا


      بیکارَک    
بازهم شاعرک شعری دیگرازخودرا دراین وبلاگ گذاشت.
اگه أتوی شعربخونی خوبخونی به مه چه.
بیکاری وبی عاری هِی وای چه سختی است
وقته که تو إتهست کار،آن موقع مستی است
********
وآنگَه که توبیکاری ای آدم بیکارَک
هیللک تو بکن ماتُم کآن غایِه ی زاری است
********
نشتِی توفقط یَک جاوچهم تو به دیوالِن
ازدستِ که بیکاری،گو،ایی چه طلسمی است
********
تَمپَل مَوَش ای بی عار،واشتاکه توکار إدنین
گَرلَتتِه ی تَرهستی،ایی عادت پَستی است
********
کُن گوش توای لَتتَه،ای لتتَه که تَرهستی*
دگه بس تَمپَلی کِردِن که تَمپَلی سُستی است
********
سست بِی خو مکُن جانُم
که عادتِ رَذلی است
******** بلندوَ وُ بُکن کاری

گرباتو توانی است

********
ای شاعرَکِ بیکاربرخیزوبُکن کاری
شعر کَرد به وبلاگت که شعرِ محلی است
 
*:کُن گوش توای لَتتَه،ای لتتَه که تَرهستی=دراین مصرَع منظور از لتته ی تَر آدم تنبل است



      کهره گیمیزی     یک دنگ شعردرقالب مثنوی:


یالاّای کَهرَه نری،بلندوَ تابرِی به رَم
صحوگَه دخه سُراگیمیزمکن وبو سُهارمکن واتَم
*****

ای عزیزدَخه سُراگیمیزمکن ودُکُنی لکَه مدَه
هیللکو گُنار به خو وجاگَه رَم سو به خو هدَه
*****
ای خداکهرَه گیمیزی تونصیبِ کَس مکن
تاکه چَک دُکُنی کَس شاش وگیمیزی ایی نکن
*****
دردِتوعاشقین ای کهرَه نری
که همَش شاش اکنی دَخه سُراچَک دُکُنی
*****
روو تو ناکُن که جلو کَهره ی گیسَه*شاش کنی
اتوی جلوِ اُن کارُنِ واکلاس کنی
*****
اُن خودش جلوِ تو گَندَه أکن زی پشتِ خو
ألتُماسِن ای نری گیمیزِ خو سو هده تو
*****
تاکه درجاگِه ی خودشاش نکنی
ودگَه دُکُنیُن لاش نکنی
*****
یکسره فیس اکنی جلوِ کهرَه اُن،نری!
توگنوغی،توگنوغی،همچویَک دانَه خری
*****
ای خدابه ایی گنوغ شفاهدَه
وبه مه یاپول یاکه سُراهدَه
 

*کهره گیسه:نامزدمال کهره گیمیزی
 

عیدسعیدفطر     عَید سعیدفطربه تمام مسلمانان جهان مبارک وشه.

  روزِ عَیدوود بدو

بلند وش از جاگَه و خُو
+++++
روز جشن وشادین

عَشو چه کیف وحالین
+++++
بلند وَ تابرم نُماز

جُنِت إهشَه بویِ پیاز
+++++
قبل از نُماز جُن خوبشور

الهی که نگردی کور
+++++
صابون ولیف وسنگ پا

بکَش وبُکن دعادعا
+++++
که ای خدا چرکُن بره

آبرو مه نره نره
+++++
چرکُن لگیده مثه چسب

دگه مکن مانند اسب
+++++
دخِه دل سورَغ وخاک

بِوَهل وشی هیللک تو پاک
+++++
نَ گَر بکن لباس نو

از گر مکَن لباس تا شو
+++++
یالاّ آلا برم مَجِد(مسجد)

مجِد خو نادُن که بیِد
+++++
پهلیِ تو ای شاعرک

عقل خو مکُن چو تمبولَک
+++++
نُماز عید فطر بُخُن

بلند وَ دلتنگی مکُن
+++++
ای شاعرک حلال بکُن

هرکه إدّی ازپیرو جَوُن
+++++
بعدِ نُماز دستُن بگِر

خنده بکن هِروهِروهِر
+++++
سرسفره عیدی شاعرک

بُمُش به ایی و وش تو تَک
+++++
پولِ خو بارِزبکنی،که مه پول عَیدی أمبِوِه

پُنصَدیُن به خو بِسِی پولِ زیادی أمبِوِه
+++++
یا دَه تِمَن یابیست تِمَن

کمتِه ندِی عزیزِمن
+++++
بخیلی خو تو درنیار

بیم خو بگِر پول خو بیار
+++++
پَنجاه تِمَن چه أدَن به تو؟

اصَن بسَه پول خو به خو
+++++
معطلِ پولِ تو که أکن

بروبخیل وگِر بُکُن
+++++
ولی طِمَهکارنَوَشیم

که هرچه أدن سیر نَوشیم
+++++
بَسِن همُن نَمچند تِمَن

که شایدَم به مه هُدَن
    بپ ومم     یک دنگ شعردرباره بپ ومم:


 
چه گرَسته ایی تو ای مُم
که رسیده است خوراک شُم
 
ایی تِکِ مه باز نَغارِن
تابه ایی خوراک بیارِن
 
بدومُم چهم انتظارُم
ودگه طاقت ندارُم
 
شو و روزای مُم نَکاری
تابه ماخوراک بیاری
 
منجَل و تاوَه وچولَه
ترِکیده یَکتالولَه
 
بدوای بَپ توکیایی؟
به سُرالولَه بیاری
اگَه پول تودرنیاری
پول لولَه ازکیاأتاری؟
صحو وشوای بَپ نَکاری
تاهیللَک پول دربیاری
ای مُم وبَپ ای عزیزُن
زندگی ما تُکِه میزُن
آلاکه تُلو وودیم ما
نبایدأهیادکنیم ما
که چه کارُن نَتُکرده
شمابه ما،گَپ تُکرده
بُدُنیم قدرِ بَپ و مُم
ای که أخونی شعرمه واتُم
اگَه رفتِن ازایی دینیا
نادُنِن که بیَن پَشتا
 
اُنموقَع إهنین به توسود
گِر کِردِن اندازَه یَک رود 
  

 

 


    سیامک    

مورخ :

 

۱۶/۹/۱۳۹۲

 

 

 

 

بخدا وختی که فکرش می کُنم , تَش می گیرُم
هیچکه دردِش مثِ مو , اینهمه سنگین نبیده
اُوِ دِریاش که میگِن شورِن و خِرّه نِمِکن
سی مو مثل شِکِرن , شیرین تر از این نبیده
تو کیچه پس کیچه هاش , وختی که تیفون می پیچه
هیچ غُناهِشتی ایجور دلکش و شیرین نبیده
اَی صِدُوی غِرّه طراقاش شُو بارونی خِشِن
ازو خَش تر بخدا , تاچین و ماچین نبیده
خیلی شهرا نبیده , وختی که بوشِر بیده تِش
مث بوشر زیتَرا شهری خوش آئین نبیده
اگه حالا ایجورِن , غربت غم تو دِلِشن
زیتَرا مثل حالا , اینهمه دل خین نبیده
تُوسّوناش اگه گرمِن , مِگه تخصیر خوشِن
اُو هواش ایجورین , بیخودی همچین نبیده
تو زمسّون عوضش مثل بهارن زمیناش
هر کجا سیل می کنی , بی گل و نسرین نبیده
سی چه میگین کیچه هاش اُوشُلی و پر سَبَخِن
کیچه هاشَم بخدا , ایجور که میگن نبیده
پس اَفتو که بری دل سی بوشِر پر می زنه
خاک هیچ جُوی دیگه دامنگیر و سنگین نبیده

 

 

 

 

 

مو از بمبک نمی ترسم، مو از کلبوک می ترسم
نه از مار و نه از عقرب، ز ديماروک می ترسم
نمی ترسم نه از گنج و نه از موری نه از پخچه
نه از رشک و نه از نزگ و نه از نيتوک می ترسم
نه از ديوار رمبيده نه از سفق قلمبيده
نه از شاخک، نه از تله، نه از خفتوک می ترسم
نه از کرکاب مادر زن، نه از فيت برادر زن
نه از جاروف خواهرزن، ز قارقاروک می ترسم
نمی ترسم نه از غمبه، نه از لنده نه از منگه
ميون هيرو وير اما زله پرتوک می ترسم
نه از سوس و نه از پيسو، نه از هر آدم فيسو
نه از گبگو، نه لقمه، نه از زهروک می ترسم
نه از فيکه، نه از ليکه ، نه از قدقد، نه از قيقه
نه از شوپر، نه از کمتر، نه از پيلسوک می ترسم
نه از غول و نه از غولک نه از زخم و نه از کورک
نه از جيجوق نه از کربک، نه از شنيوک می ترسم
نه از کوک و نه از کوکر نه از شالو نه از شوپر
نه از خردل، نه از پيدم، نه از پندوک می ترسم
نه از مشکو، نه از ماشو، نه از گرگو، نه از زاغو
نه از سحرو نه از جادو، ز چيش بندوک می ترسم
نه از موج و نه از لنگر، نه از لنج و نه از منور
نه از بوم و نه از ناکو نه از سنبوک می ترسم
نه از طعنه نه از کچه نه از بهتون نه از تهمت
مو از حرف حرفک هر آدم مشکوک می ترسم
قسم بر لنگوته جاشو، چيش کور منجله ماشو
که تا جيب گدا پر گشت از مسکوک می ترسم
خدايا بندر بوشهر را از غم رهايی ده
که از تحلی غم مثل خيار تحلوک می ترسم
--------------------------
بمبک= کوسه ماهی
کلبوک = مارمولک کوچک
ديماروک = مارمولک بزرگ
گنج = زنبور
رشک = تخم شپش
نزگ = تخم شپش
نيتوک = نوزاد شپش
موری = مورچه
پخچه = مگس
رمبيده = ويران شده
سفق = سقف
گلمبيده = سوراخ شده
خفتوک = نوعی تله
کرکاب = کفش چوبی
فيت = مشت
غمبه - لنده - منگه = غرغر کردن ، بداخلاقی
هيرو وير = در اين اثنا، در حين
له پرتوک = هل دادن
سوس = نوعی ماهی غير خوراکی دريايی
پيسو = دلفين
فيسو = متکبر
گبگو = خرچنگ
لقمه = سفره ماهی
زهروک = زنبور دريايی که گزيدن آن دردناک است
فيکه = سوت زدن
ليکه = فرياد زدن
قدقد - قيقه = صدای مرغ و خروس
شوپر = شب پره
کمتر = کبوتر
پيلسوک = پريسوک ، چلچله
جيجوق = بچه قورباغه - نوزاد قورباغه
کربک = قورباغه
شنيوک = بچه خرچنگ
کوگ = کبک
کوکر = کبک انجير
خردل - پيدم - پندوک = سه پرنده کم جثه حلال گوشت
مشکو - ماشو - گرگو - زاغو = نام بچه بخاطر تبرک و جلوگيری از چشم زخم البته نام دوم و غير شناسنامه ای
چيش بندوک = چشم بندی
ماشو = ماشاءالله - نام مرد
بوم - ناکو - سنبوک = نام سه نوع کشتی
کچه = طعنه
لنگوته = لنگ دور کمر
کورمنجله = تراخمی
تحلی = تلخی
خيار تحلوک = حنظل، هندوانه ابوجهل

 

 

 

 

آقا سیاه پوشاتو میبینی ...؟

به عشق تو نیست این عزاداری ...
به عشق اینه که امشب غذا داری ... 
پسرا به عشق دختر همسایشون ..
دخترا به عشق شوهر آیندشون ..
فروش لباس از عید هم بیشتر شده ...
مداح از شب دامادیش خوشتیپ تر شده ...
آقا میبینی بعد هیئت شماره هارو رو زمین ؟ مادرا چشمارو بستن تا نبینن ...
دختره فقط به مداح آمار نداده ...
میگه وای امشب چقد داماد زیاده ...+

 

 

"ﺩﺭﺩ " ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﯾﺪ

ﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﺸﻪ، ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ 

ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﮐﻪ، ﺑﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯿﺒﺮﻥ 

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ،

ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ،

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﮐﺸﯿﺪﻥ،

ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ

ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺪﻥ ...

ﻫﻤﯿﻨﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺸﻮﻧﻮ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،

ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻥ میگن "ﺧﻮﺑﻢ " ، " ﺧﻮﺑﯿﻢ " ...

ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻪ ﺧﻮبیم ...

ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭﯾﺪ؟ ...



 

 

 

 

 

 
 
 
رنگ شوريده وحلوارانديدن تابه كي ؟

جاي ماهي سكن پيكو خريدن تابه كي؟

جاي گوشت بره سوياوعدس خوردن بس است

از نداري طعم تلخيهاچشيدن تابه كي ؟

دركنارمنبع گازيم ولي كپسول بدوش

ازتعجب لب به دندانهاگزيدن تابه كي ؟‌

صدهزاران بار گفتن هيچ چيزارزان نشد

شكل مرغان راوراي شيشه ديدن تابه كي؟

زيربارخرج خانه قامتم گشته كمان

موجران راخون مستاجرمكيدن تابه كي ؟

روزوشب تاكي به فكرقبض اب وبرق خويش

مثل تاروپودقالي غم تنيدن تابه كي ؟

روزهادرچاله خفتن همچوكفتاري كمين

مثل گرگي اهوان ازتورميدن تابه كي ؟

جاي انكه نان رساني برسريك سفره اي

ازدم تيغ زبانت نان بريدن تابه كي ؟

باتملق باثنابامدح گفتن اينچنين

پشت خودتاكردن واينسان خميدن تابه كي؟

تابه كي دنبال پست وجاه ومنصب يامقام

مثل ماري در پي طعمه خزيدن تابه كي ؟

همچوگاوان وخران دردشت سبززندگي

درپي پركردن بطن وچريدن تابه كي ؟

ميكشدتيروكمان صيادبهرصيدما

مثل مرغي داخل لانه تپيدن تابه كي؟

خنده برروي لبان مانمي ايدچرا ؟

جاي اشك ازديده هامان خون چكيدن تابه كي؟

هركه امدبرسركاري بدادش وعده ها

وعده هاي پوچ وتوخالي شنيدن تابه كي ؟

نيست ازماپرشكسته تر ميان تايران

مرغ عاشق راپروبالش بچيدن تابه كي ؟

ازگراني وغم نان بين چه امدبرسرم

مثل خرمالو وخرمايي لهيدن تابه كي ؟


گركه اوضاع اينچنين باشدبگوجانابه من

انتظارصبح روشن راكشيدن تابه كي ؟




.............................................................................................

 
 
 
زینت خوان ملک رعیت وتجارکماچ

روشنی بخش دل وسفره افطارکماچ

چون پدیدارشودنیم رخ ماه صیام

مینمایدرخ خوش چهر ه به انظار کماچ

نان خوشمزه بوشهری شیرین شکرین

هست پیرامن او صحبت بسیار کماچ

گرده وبلبل وسنگک ودوصدنان دگر

گر بودخوشمزه گویندکه انگار کماچ

کیک فنجونی یزد ی و کلمپه ی کرمان 

درحضورتوخجل مانده به بازار کماچ

وقت افطارکه گسترده شودسفره ما

می زدایدزرخت زردی وزنگار کماچ

شکرایزدکه همه عمرسلامت باشیم

گرچه شدباب دل  سالم وبیمارکماچ 

بین که ازشرم رخش یوخه دوصدتاگشته

لیک اماهمه جاگشته پدیدارکماچ

نیک دانی که چه پیمان شکنان بسیارند

تا ابد با تو فقط در همه جا یار کماچ

خامه گر ناز کند بر سر شیرینی تر

مسقطی جان بدهد در ره دلدار کماچ

قدمتش گر چه بود بیش دو صد سال ولی

باز مانده است دلا با تو وفادار کماچ

هیچ بهتر نبود تحفه از این شهر ودیار

گر از این سو گذری یک نه که صد بار کماچ

این قصیده بسرودم ز سر شوق که تا

بعد از این ما همه باشیم طرفدار کماچ

توضیح 

کماچ نوعی نان حجمیست که کنجد وشکر بر روی ان

میریزند بسیار خوشمزه است به خصوص در ماه مبارک

رمضان بسیار مورد پسند روزه داران میباشد واستقبال

زیادی از ان میکنند÷

ماه رمضان است به میخانه نرو

بی شله ی زرد وبی حلیم خانه نرو

تا هست کماچ گرمه باشیروشکر

جاناتوسراغ جام وپیمانه نرو





 

.............................................................................................

 
 
 
باز ای عشقن که تو سینه ام فغون کرده به پا

جز صدی خوش کر شدم هیچی نمیفهمم صدا

جاش انداخته تو دالون دراز فکر مو

خوش نمیفهمه که عمری پی دلم کرده چه ها

ای شدم خیس از نم و شر جیش تو ای سالای سال

زیر جنگ افتوش ظلال بسم از صفا

هر چی خوردم خین دل عاشق وعاشقتر شدم

از دسش باور کنین هیچی ندیدم جز جفا

دل شده دریا وعشقم مثل جلبوتی ری او

سمری میره بدون گسل و میداف و شرا 

گاه دبر میره گه عرض گهی سینه به موج

مثل سایه پی مونن از مو نمیگرده جدا

خوف کردم از دسش دل ناگرون کارشم 

کشتتم از بس که هی سیم کرده امرو وصبا

حرف اخر سیم نمیگه مردم از دسش خدا

اخ که میترسم(خلیلو) بیله ری چالی سیا

پانوشت ها.

فغون. فغان

صدی. صدای

ظل لال. سایه بان

جلبوتی. قایقی

سم مری. حرکت شناوربدون هدایت برروی جریان اب

میداف. پارو

شرا. شراع بادبان

دب بر. حرکت شناوردرحالت پشت به باد

عر رض. هنگامی که مسیرحرکت شناورطوری باشدکه امواج به عرض ان برخوردکند

سینه به موج. حرکت شناوربرخلاف مسیرموج دراین صورت موجهابه سینه شناوربرخو.ردمیکنند

گسل. طنابی که باان شناوررامی بندند

چالی سیاه. گودالی که براثر روشن کردن اتش دران سیاه شده باشد این مثالی است برای کسی

که همه چیزش راازدست میدهد میگویند فلانی برچاله ی سیاه نشسته.

جنگ افتو.حرارت افتاب .




 
 

لابد عوض مغز سرش پاره بلوکه  

هر کی مث مُو ایسو طرفدارِ بلوکه

دل مث سِمِنت* آویده ، جون عینِ بتونه

مِن پاک سرو پرتاکِ مُو آثار بلوکه

دَم آل مُتِر آل و گُلَه بَهسن بسکی

مَی یاوه بگی یاکُنی همکار بلوکه ؟!

قیل گونیَ کَی یاوه بگی دهسَِ گرونی

گُل منگلیه یاکُ سی زِر کار بلوکه

ایگن که سر ِ پُل "سویره " برَه جَلدی

پی روخونه کارگای که بسیار بلوکه

بسکی مِنِ فگرُم ، خُمَ خُم یولا ایپهرُم

ایگُم نه کسی بو که خَوَردارِ بلوکه

آغَی مشدی زادیه وُ اهل "هلیله"

پی کامپرسینش که چکار *بلوکه

اومَه وَه برازگون بدوین سیش کنین قیلون

افغانیَلَم باشه که سربار بلوکه

اُسّام که تِرکِ هَلَلو *اهل میانه ی

تَحل* ایکنه مِن ریشَ که خیندارِ بلوکه

شهرداریَ گفتم بدینُم چن تا سِمِنتی

گفتن که سمنتَل همه سی کار بلوکه

آغای مهندس که وَ  "دَرْوَی"  قدم آورد

پاش ری سر ما بو که طرفدار بلوکه

زَنگَل بدوین چاس کنین ، شومَ بسازین

خَشتر بپزین هر کی که غمخوار بلوکه

دین و دل و دوسی همه واویده بلوکی

حیرون و شمالم همه سرکار بلوکه

"لیراوی " بلوکه ، "حیاتداوید " بلوکه

"زَیره " یه بلوکه  دَیِه * ، "شمکاره" بلوکه

ناتَر* مُنَ گفتن که هوادار  "فلان"ی

ایسو *همه ایگن که طرفدار بلوکه

القصه که سی "ایرجو" قحط آویده همه ی چی

الحق سر خالی ش سزاوار بلوکه

 

پ.ن.تقدیم به دوستداران استاد ایرج شمسی زاده.

 

.............................................................................................

 

او كه از بار فراقت درب و داغونن مونم

 

آه سينه ش تو بهارا هم تووسونن مونم

 

او كه قلاب خيالش پشت سيلي شيرّن

 

گير دوم عشق  تو چال زنخدونن مونم

 

او كه تو خورجين سينه ش غير مهر تو نبي

 

دس و پا  تو كنده و زنجيل و زندونن مونم

 

او كه آربيز دلش دائم مي بي زه  درد وغم

 

باز مسّن از شراب ريت غزلخونن مونم

 

سي نكردي تا بيبيني اي كه از گرماي عشق

 

صورتش سرخن و اَنُو نار خندونن مونم

 

مي سُوونه كشك غم  نازت تو اَنجاني دلم

 

بي سرانجومي كه زير تیر بارونن مونم

 

اي  جهازي كه زده ليمر شي خاصه كرده  در

 

مي خوره موج مطاف و گير طيفونن مونم

 

هر كجا ديدي كسي كنج و كوار خلوتي

 

دح دو و گيچ كسل يا كه پريشونن مونم

 

خوب سيلش كن كه بشناسيش چكارن و كی ين

 

اي " خليلو "كه ميگن دنگن و مجنونن مونم

 

 

 

 

 

عاشق و کشته یه عمری بی اجازه ی تو مونم

مسّ او چیش قشنگ و لب غلبی تو مونم

انتظار تو مونم هر رو پسین گه تو تیو

بین صد قافله دل داده ی رسوی تو مونم

چوکیلی بازی نکن پی چیش و ابروت دیگه سیم

که اسیر و مُصر عشوه و غمزه ی تو مونم

گل بیگیر شدّه چنن وختی گل ری تو هسی

که تو هف سنگ  همیشه طالب شدّه ی تو مونم

خیط و قلاب نسون بهر هداک دل مو

که تو گرگورم و دیونی شیدی تو مونم

صد کشه گفتم و بازم یه کشی دیگه میگم

تا قیومت ای ((خلیلو )) میگه لی وی تو مونم

 

 

 

.............................................................................................

 
 

نشسه تو دلم سي سال غم پی كوله بار امشو

كنم صدها هزارون گله اي از ملك دار امشو

نديدم مو جووني و نبردم لذت از عمرم

نكرده سي مو فرقي باز امسالم زپار امشو

چقه بالا كنم دس تمنا پيش تو يا رب

نخونده جاي جغد سيم قمري و بلبل هزار امشو

گل سرخي نديدم تو خزون دل به عمر خوم

همه ش چيش انتظارم كي بيايه سيم بهار امشو

نمي فهمم چمن فل فاليُم حالم غريبن سيم

مثيكه رفته زيرناخونم خار كُنار امشو

مي فهمم رنج و درد و غصه مال منه تنا ني

نه بالِي خوم غم مردم چه خوردم بي شمار امشو

چقه بايد ببينم ناكو و ناجور از اي عالم

بكش سي مو كه از دنيا برم همچون غبار امشو

ندارم دلخوشي هيچي جهان گشته چو زندونم

قِدُم كرده هلال از درد و مُچه از فشار امشو

همه ديوا نقاب ادمي بر چهره و مسّن

نديدم يار خوش سيما شدم ازنو خمار امشو

ندارم طاقت سختي خدايا رس به فريادم

لِوَرده اسغون پا و دسُم زير بار امشو

نه كم داره(( كمالي )) هم تو دل درد و غم و غصه

بنالم سي او هم هر دم از اين  قلب فگار امشو

خليلو هيچ دلش خوش ني از اي چند روزه ي زنده ي

همه ش پُش بلگ زدن سيش همه باخته ري قمار امشو

 

 

 

 
 

نو بهار است در آن کوش که خوش دل باشی

شو و روز جون بکنی باز کوکا ول باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

که تو خوت عاشق فانتا و فلافل باشی

چنگ در پرده همی می دهدت پند ولی

وضِت آن روز بود خوش که شاغل باشی

نقد عمرت ببرد غصه ی دنیا به گزاف

گر که دنبال کتیرا و مد و ژل باشی

گرچه راهیست پراز بیم ز ما تا بر دوست

چه خوشن گاز بیدی داخل تونل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حال دگر است

اگر از قسّ و بدهکاری تو غافل باشی

حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد

صاحب کانه موتور یا که یه سیکل باشی

 

 

 

 .............................................................................................

   

من میروم میانبر از راه دل پیاده

همچون مرید مخلص در راه او فتاده

چون او ادیب ماهر از مادری نزاده

ای دل کجا بیابی شاعر چو "شمسی زاده"

با لحن طنز و شوخش بی غش و بی افاده

بر آسمان فرهنگ مه بر جبین نهاده

در وصف شعر "ایرج" "تمهید" پاک و ساده

سرخوش و مست و شاد است انگار خورده باده

 

 

خر

 

بُلکمی ریشه اش درآیه آخِر آدم خر خراوی

هر چقه کِردن نصیحت روزِ روز بیشتر خراوی

هر کسی دیندی دل افتاد گرده ی خر داخل گل افتاد

پُی دل افتاد که ول افتاد سی خاطر دل ور خراوی

تا خر دجّال اومَه مفت خَرده حال اومَه

گندم پاچال اومَه جلدی کرّه ی خر خراوی

دعوت خر نه سی خِشی بی روز اول سی اُو کشی بی

بس که او خر لِشی بی کردیم ریش ضرر خراوی

گفتُم خر دراز گوشه او سرش بی عقل و هوشه

که و جُوش پُر کلوشه هم کوره هم کر خراوی

ما سی خر آخره بسیم دسِ سینه تِیش نشسیم

گفتیم وعشق تو مسیم تا که سیمون سر خراوی

خر که اُو خَرد فیکه دادیم تِروه وا جو تیش نهادیم

لارشِ خوب خارنادیم بعدش آوی شر خراوی

خر که جو دی نیخره که ایخره ده بافه تا ته

نیر وا برداله سر چَه وختی که یکسر خراوی

خر آوی چی دار و دارا نکه پی کسی مدارا

وُنش آوی عمبر نثارا صاحب عمبر خراوی

آخر که مکر و حیله خر گا مِن یه طویله

زنده یاوی شیله پیله هرکی بی بختر خراوی

خر گاه پی یه چو رُندن پاکشه تو چالل چُپُندن

یاسین تو گوشِلشون خوندن گفتن ای کافر خراوی

پاک شیر خر خرده بیدن پرده ی شرم درده بیدن

همش تن پرورده بیدن هر کی دا عرعر خراوی

خار زیر دیم خر نهادن همشون ور ریقه دادن

پالدیمه بخشاندن وختی شیر نر خراوی

عاقبت دم جاش چُوسی خر که سیری خَرد و خُوسی

مرگ خر سی سگ عروسی ایابو ای شاعر خراوی