زن غضنفر: بازم جلو جمع به من گفتی احمق؟

غضنفر : ببخشید عزیزم! نمی دونستم این راز باید فقط بین من و تو باقی بمونه!!

.

.

.

در بحر حبیب گرچه ما خیس شدیم

در مکتب عشق…اهل تشخیص شدیم

ره زین شب تاریک نبردیم برون …

ماندیم و به دست دوست سرویس شدیم !

.

.

.

سلام خوبی؟ یه کار تو مرغداری برات پیدا کردم

کار سختی نیست فقط وقتی مرغها رو سر میبرن باید جوجه ها رو دلداری بدی!

.

.

.

عهدی که با تو بستم هرگز گسستنی نیست, من مخلص تو هستم لازم به بستنی نیست !

.

.

.

من شمع بودم و سوختم ، ولی تو پروانه بودی

تا جیز شدی فلنگو بستی !

.

.

.

تو را چون بادبادک دوست دارم / مثال پول قلک دوست دارم

تو گفتی بچه ای ،  باشد ، ولی من / تورا قد لواشک دوست دارم . . . !

.

.

.

اگه سیم کارت اعتبارى دارى این کد رو وارد کن

تاتمام پیامکهات رایگان حساب بشه:

zereshk  *  ١۴٠*

ادامه در لینک زیر

.

.

.

برای اینکه شکست نخورید ، هیچوقت تلاش نکنید !

(خواجه گشاد الدین ایرانی !)

.

.

.

رفتم گلستان تا برات با عشق یه دامن گل بچینم ، دیدم شلوار پامه !

.

.

.

غضنفر هی نگاه به گوشیش میکرده و میخندیده ، بهش میگن اس ام اس اومده ؟

میگه آره ، میگن چیه ؟ میگه یکی هی اس ام اس میده Low Battery !!!

.

.

.

زندگی مثل بازی شطرنج می مونه!

اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن ،

وقتی هم که یاد گرفتی همه می خوان شکستت بدن !

.

.

.

به اندازه ی صداقت پینوکیو و رفاقت تام و جری و هوش پت و مت دوست دارم !

.

.

.

گویند … سخت و سخت تر از …

انتظار . . .

برای اس ام اس من

خیلی انتظار کشیدی آره ؟!

.

.

.

عشق نمی پرسه اهل کجایی
فقط میگه توی قلب من زندگی کن
عشق نمی پرسه چرا دور هستی
فقط میگه همیشه با من هستی
عشق نمیگه دوستم داری؟
فقط میگه دوستت دارم
عشق خیلی گه های دیگه هم می خوره که نباید باور کنی !!

.

.

.

غضنفر بچشو میبره توی لندن تا انگلیسی یاد بگیره

سال بعد که میاد سراغش نرسیده به مدرسه بچه های لندن داد میزنن:

اکبر ددون گلدی !!!

.

.

.

۳راه برای پول در آوردن وجود داره:

بابات برات پول در بیاره

بابات در بیاد تا خودت پول در بیاری

بابای مردم رو برای پول در بیاری !!!

.

.

.

شنیدم تو ۳ ساعت ۳ کیلو لاغر کردی ، ای ناقلا ! دماغتو عمل کردی !؟

.

.

.

پیشاپیش تولد جواد یساری مبارک

این اس ام اس رو واسه هرکی فکر میکنی جواده بفرست!

من که هرچی فکر کردم جواد تر از تو پیدا نکردم !

.

.

.

این علامت مامور مخصوص حاکم بزرگ میتی کمانه، احترام بگذارید

تو نمی خواد احترام بذاری، تو از خودمونی زمبه !

.

.

.

مرا اینگونه باور کن :

کمی خسته  کمی تنها

کمی از یاد رفته  ٬کمی مغرور

کمی بی کس ٬ کمی گستاخ

کمی سر خوش

کمی….. کمی باور کردنم سخته !!؟؟

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود و انسان با نخستین درد
ومن با نخستین نگاه تو ، آغاز شدم . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

درحق دلم چه کار خوبی کردم / باماه و ستاره پایکوبی کردم

با بوسه تمام دوستت دارم را / بر روی لب تو خالکوبی کردم . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

گاه کوچکم میبینی و گاه بزرگ ، نه کوچکم و نه بزرگ .

خودت هستی که دور می شوی و نزدیک . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

اگه مهربونی یکی از درسهای مدرسه یا دانشگاه بود

تو شاگرد اول دنیا بودی . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

حالا که آمده ای ، چترت را ببند

در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

توگل یاسی یک دنیا احسا سی اگه طلا نباشی یقین دارم الماسی !

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

روزگارم گله مندی شده است / من بگریم تو بخندی شده است

آشنایان ز ما یاد نکنند / شاید احوالپرسی هم سهمیه بندی شده است . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

یا رب بر خلق تکیه گاهم نکنی / محتاج گدا و پادشاهم نکنی

موی سیه ام سپید کردی به کرم / با موی سپید روسیاهم نکنی . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

همه در حسرت یک پروازند، من به پرواز نمی اندیشم

به تومی اندیشم! تو که زیبا تر از اندیشه یکپروازی . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

دل من روی زمینه دل تو تو آسمونه / انقدر دوست دارم من که فقط خدا می دونه

بیا یه عهدی ببندیم ببینیم کدوم یک از ما / تا ته جاده ی دنیا بر سر عهدش می مونه . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

اگر بتوانی دیگری را همانطور که هست ؛ بپذیری و هنوز عاشقش باشی

عشق تو واقعی است . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

اونکه میگفت جونش به جونت بسته است / حالا داره به گریه هات میخنده

اونکه میگفت بدون تو میمیره / دروغ میگه دلش جنس کویره

دروغ میگه تو گوش نده به حرفاش / نگو میخوای هنوز بمونی باهاش

خیال نکن بدون اون میمیری / بذار بره ، نباشه جون میگیری . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

این روزها ، آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست ، آنقدر

که رخت های دلتنگیم را ، فرصتی برای ،خشک شدن نیست . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم / غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم

قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم / آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم

کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

تب و تابی داره با تو بودن ای حبیب / قلب خود را قربانی نمودن ای طبیب

در رهت جانی را ستودن ای شکیب / عاشق را معشوق بودن ای رقیب  . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

اونکه نخواست پیشم باشه  خودش باید صبرم بده

خدا گرفتی عشقمو  خودت جوابمو بده . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

وقتی فهمید میخوامش ، خندید و رفت / التماس رو تو چشام دید و رفت

با تمام خوبیهام اون بی وفا / رنگ غم تو چشام پاشید و رفت  . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

پشت نگاهم نگاهی است که از فراسوی زمان و مکان تو را انتظار می کشد

تمامی من خواهشی است که لحظه به لحظه تنها تو را فریاد می زند . . .

.

.

.

اس ام اس عاشقانه،اس ام اس خرداد ماه۸۹،اس ام اس جدید

من از این فاصله ها دلگیرم / بی تو اینجا چه غریبانه شبی می میرم

ساعت گریه و غم هیچ نمی خوابد و من / در الفبای زمان خسته ی این تقدیرم . . .

 

 

 

 

 

خدا دوست دارد لبی که ببوسد

خدا دوست دارد لبی که ببوسد


نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد


خدا دوست دارد من و تو بخندیم


نه در جاهلیت بپوسیم ، بگندیم

بخواب آرام پیش من

لبت را بر لبم بگذار


مرا لمسم کن و دل را


به این عاشق ترین بسپار

بخواب آرام پیش من


منی که بی تو میمیرم


لبت را بر لبم بگذار


که جان تازه میگیرم

...

کنارم بخواب و


به دورم بتاب و


از این لب بنوش


چو تشنه که آب و

گل آتشی تو


حرارت منم من


که دیوانه ی بی قرارت منم من

خدا دوست دارد لبی که ببوسد


نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد


خدا دوست دارد من و تو بخندیم

نه در جاهلیت بپوسیم ، بگندیم

.

.

.::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

کسی را که دوستش می دارید شما را دوست نمی دارد...      

 

کسی که شما را دوست می دارد شما او را دوست نمیدارید ... 

 

کسی که شما دوستش می دارید و او نیز شما را دوست            

                                                                    

می دارد , به رسم و آئین روزگار هرگز به هم نمی رسند و این      

 

رنج است

 

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

حس می کنم دیگر نگاهت مال من نیست

نه خواستن در جرات آمال من نیست

بسپار چشمان خود را دست شبی گنگ

زیبایت زیباست اما مال من نیست

در بی نهایت بی نهایت خانه داری

پرواز تا تو در توان بال من نیست

دیگر چه فرقی می کند ماندن نماندن

 وقتی که حق با تو بودن مال من نیست

در لابلای شعرهایم چشم هایت

با اشتیاق خود چرا دنبال من نیست

باور مکن روزی تو را تنها گذارم

با اینکه حتی من به فکر حال من نیست

 

 
 
می تراود غم ها بر دل سردم تنها

می لرزد دستهایم واشک بر روی گونه هایم

می مانم خاموش تا سالهایی دور

می ماند در ذهنم خاطراتی پوچ

تاریک می شود دنیای من بی تو

می خوانم سرود حزن انگیز تنهایی خویش

 برای لحظه های دوری

 
 
 
زندگی می گذرد

اما چه گذشتنی

بی تومن مرده ام

زندگی نیز مرده است 

تنها خیال تو زنده است

تنها امید رسیدن به توست

که مرا وادار به بودن می کند

ای زندگی من منتظرم باش

به دیدار تو خواهم آمد

کی وکجا ؟نمی دانم

شاید زمانی تو را ببینم که با دیگری هستی

آن زمان دیگر شکی نیست که من مرده ام

اما امید دیدارت را دارم

وامید اینکه تو نیز منتظرم باشی

  

 
من به درماندگی صخره وسنگ

من به آوارگی ابرو نسیم

من به سرگشتگی آهوی دشت

من به تنهایی خود می مانم

من در این شب که بلند است به اندازه ی حسرت زدگی

گیسوان تو به یادم می آید

من در این شب که بلند است به اندازه ی حسرت زدگی

شعر چشمان تو را می خوانم

چشم تو چشمه ی شوق

چشم تو ژرف ترین راز وجود

مرگ بید است که با زمزمه ی جاری باد

تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

تو تماشا کن که بهاری دیگر

                                   پاورچین پاورچین

 از دل تاریکی میگذرد

وتو در خوابی

 وپرستو ها خوابن

و تو می اندیشی

به بهاری دیگر وبه یاری دیگر

نه بهاری

            نه یاری دیگر

حیف

اما من و تو

دور از هم می پوسیم

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از زیستن بی تو

                                  در این لحظه ی پر دلهره است

از من تا خاک شدن راهی نیست

از سر این بام

این دریا

این صحرا

پر خواهم زد 

خواهم مرد  

                  غم تو این غم شیرین را با خود خواهم برد 

 

 

 

 

 

      گزیده ای از سخنان زیبای دکتر شریعتی    
بگذاز تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید،هرچند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل مکن دکتر علی شریعتی  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
چه بسیار دلهایی که می پرستند و نیکی می ورزند و پرستش و تقوی و نیکی نیز در آنها زشت و آلوده و پلید است و چه دلهایی که عشق می ورزند و گناه می کنند...و خطا و هوس و گناه در آنها زیبا و پاک و زلال است دکتر شریعتی  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  من تو را دوست دارم و تو دیگری را و دیگری دیگری را و در این میان همه تنهاییم!.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  دکتر شریعتی : همه بشرند اما فقط بعضی ها انسان اند  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  خدا دوستدار آشناست ، عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت.دکتر شریعتی  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    دکتر شریعتی:دائما و شب و روز تمام لحظاتمان را کار می کنیم تا بخوریم...نه اینکه می خوریم تا زندگی کنیم....ما کوچکترین لحظه تامل در خویش را نداریمو این لحظه ها هر روز بیشتر از ما گرفته می شود  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  آه که نادانی انسان خدا را چه رنجی می دهد!  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  دکتر شریعتی : هر کس مظلوم است خودش ظالم را یاری کرده است  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  دکتر شریعتی:خداوندا، مگذار آنچه را که حق می دانم،به خاطر آنچه که بد می دانند، کتمان کنم  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    چه شگفت انگیز است روح آدمی در آن هنگام که از ابتذال روزمرگی فراتر می رود و در اوج می پرد!  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  آنچنان که میفهمندمان هستیم،پس اگر از فهمیدن دیگران رها شدیم از هستن خویش گریخته ایم." دکترعلی شریعتی  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    دکتر شریعتی: حوادث،انسان های بزرگ را متعالی و ادم های کوچک را مت می کند  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  دکتر شریعتی: برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کنکسانی که معنی دوست داشتن ، عشق و ایثارو خلوص را میفهمند و خوب می فهمند خدا را به آسانی می شناسند.«شریعتی»  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    در دشمنی دورنگی نیست .   کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند .    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که  در خودش وجود دارد    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    آنجا كه چشمان مشتاقی برای انسانی اشك می ریزد، زندگی به رنج كشیدنش می ارزد.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !  پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند   * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند  پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه میشود  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است (دکتر علی شریعتی)  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم (دکتر علی شریعتی)    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری (دکتر علی شریعتی)    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی)    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  من چیستم؟لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شبکه یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشاندر آرزوی سر زدن آفتاب مرگ  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  چه امید بندم در این زندگانیکه در نا امیدی سر آمد جوانیسرآمد جوانی و ما را نیامدپیام وفایی از این زندگانی  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   عشق تنها کار بی چرای عالم است ، چه ، آفرینش بدان پایان می گیرد  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    آیا در این دنیا کسی هست بفهمدکه در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبودهنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتمو هنگامی تشنه آتش شدم،که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ...!  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    از دیده به جاش اشک خون می آیددل خون شده ، از دیده برون می آیددل خون شد از این غصه که از قصه عشقمی دید که آهنگ جنون می آید  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  چو کس با زبان دلم آشنا نیستچه بهتر که از شکوه خاموش باشمچو یاری مرا نیست همدرد ، بهترکه از یاد یاران فراموش باشم    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،آدمی را همواره در پی گم شده اش،ملتهبانه به هر سو می کشاند  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *       دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست  اسراف محبت است  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *      مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *      ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.     * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  .عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    .اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    .خدا و انسان و عشق ، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *    مرا کسی نساخت ، خدا ساخت . نه آنچنان که کسی می خواست ، که من کـــس نداشتم . کــتسم خدا بود ، کــس بی کسان.  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *      .هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست.   """""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""   فرصت ما تموم شدهباید از این قصه بریمفرقی نداره من و توکدوممون مقصریمخاطره ها رو یادمهلحظه به لحظه، مو به موهیچی رو یاد من نیاراونقد خرابم که نگوبد بودم و بدتر شدممیرم با پاهای خودممیرم نمی دونم کجاآخ...کم آوردم به خدادلگیرم از دست خودمکاش عاشقت نمی شدمهر جوری می خواستم نشداز غم یه ذره م کم نشدمن موندم و تنهاییاماز دنیا هیچی نمی خوامعاقبت منو نگاه!اشتباه پشت اشتباههر روز عاشقتر شدیمتو عشق خاکستر شدیمسوختیم ولی به آرزومون نرسیدیمفقط گریه، فقط عذابصد تا سوال بی جوابنه من، نه تو، از عاشقی خیری ندیدیمدلگیرم از دست خودمکاش عاشقت نمی شدمهر جوری می خواستم نشداز غم یه ذره م کم نشدمن موندم و تنهاییاماز دنیا هیچی نمی خوامعاقبت منو نگاه!اشتباه پشت اشتباهفرصت ما تموم شدهباید از این قصه بریمفرقی نداره من و توکدوممون مقصریمخاطره ها رو یادمهلحظه به لحظه، مو به موهیچی رو یاد من نیاراونقد خرابم که نگو  

۸۰
 
×دوریمان تلخ

اشک های من شور

و عشق تو چه شیرین است

در این زندگی بیمزه ی من!

 

۷۹×که باشی

هر ساعت که

نه!!

هر ثانیه را باید عاشقی کرد!

 

۷۸×حس کردن تو

و گرمای دوست داشتنت

یعنی خوشبختی کامل!

 

۷۷×رفیق خاموشم

مرا ببخش بخاطر این همه واژه ی دم نکشیده و نم کشیده!

عادتم شده زندگی با تو

و این واژه ها

به وقت شب های دلتنگی

 

۷۶×برای تو

بخاطر چشم های سیاهم

و بخاطر تنهاییمان

کاش خدا زودتر کاری بکند!

 
 

 

در  پسین  روزهای  فصل بهار

برگها   در  هجوم    پاییزند

زردها  روی  شاخه  می مانند

سبزها  روی  خاک  میریزند

جای  عطر  گل اقاقی  و  یاس

بوی  خون  در  فضای  این  شهر  است

بوی  احساس  سر  بلندی  و  اوج

با  تمام  درختها   قهر  است

از  کف  سنگ فرش  هر  کوچه

خون  ناحق لاله  را  شستند

غافل  از  اینکه  در  تمامی  شهر

سروها  جای  لاله ها  رستند

شب به شب  روی  شاخه ی  هر  سرو

قمری  و  چلجله  هم آواز  است

بانگ الله اکبر  از  هر سو

نغمه ساز  است  و  نغمه پرداز  است

هر دهانی  که  بوی  گل  می داد

دوختندش  به  نوک  سوزنها

بوی  گل  شد گلاب  و  جاری  گشت

از  دو  چشم  خمار  سوسن ها

ناله ی  پرشرار  مرغ سحر

معنی اش  ارتداد  و  بی دینی ست

در  زمستان  ذوق  و  اندیشه

سبز بودن  چه  جرم  سنگینی ست

ساقه هایی  که  سبزتر  بودند

سرخ  گشته  به  خاک  غلتیدند

باقی  ساقه ها  از  این  ماتم

برگهای  سیاه  پوشیدند

نخل  را  کنده  بید  می کارند

بید  مجنون  کجا  ثمر  بدهد

ای  که  بر  روی  ماه  چنگ  زدی

باش  تا  صبح  دولتت  بدمد

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""" 

اولین دیدار . . .

اولین نگاه . . .

خواب نبود

خیال نبود

و رویا پردازی هم نبود

روشن تر از روز

و گرمتر از همان طلوع خورشیدِ صبح دیدار

در آغوشت کشیدم. . .

و هرم نفس هایت گرما بخشِ این روح یخ زده شد . . .

هرم نفس هایت مقدس است برایم چون آتش

پاک است چون آب

و رها و بی حد چون باد

گرد و غبار این لبان خاک گرفته را

در اولین بوسه

به باد خواهم داد

همراه نفس هایت . . .

 

پ.ن:من قدم بیرون نمی​یارم نهاد از کوی دوست/دوستان معذور داریدم که پایم در گلست

دنیا را نمیخواهم اگر

غم چنان رخنه کند به دلت

که هوای چشم هایت بارانی شود....

غمهایت را به دوش من بده...

به قلب رنجورم...

اگرچه ناتوان است ...

اگر چه گاهی خاموش است

اما...

اما بدان غم دل تو را چنان تحمل میکند ...

که درخت تازیانه ی باد

و صخره سیلی سرکش موج....

بغضت را به من بده و فراموش کن...

شروع کن آن چیزی که در پیش داری....

من و عشق

من و این دل هزار  پاره ام

با تو هستیم

تا آخرین هرم نفس

تا آخرین بوسه.. .. ..

تا وقتی هستم

تا وقتی هستی حتی بعد از من.. ..

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

۷۵× در آسمان قلبم شب ها ستاره ها را به دورت میفرستم

ای ماه من

و روزها ابرها را به دورت حرکت میدهم خورشید من  .. .. ..

 

۷۴× دیگر انگشت هایم نای نواختن پیانوی زندگیم را ندارد

چرا که ناخن های شیشه ای ام بخار غم گرفته

و دست هایم از دوری تو پینه بسته

پس بنمای رخ ارغوانیت را .. .. ..

 

۷۳× دقایق تنهایی ام را

با عقربه ثانیه های شانه هایت دور بزن

تا ساعت زندگیم سپری شود

 

 

پ.ن : دوستان عزیزم . من مطالب به روز شده شما رو میخونم . تنها نمیدونم مشکل از کجاست که نمیتونم براتون کامنت بذارم . اما ممنونم از همه شما که با کامنت هاتون بخاطر پست قبلی منو شرمنده خودتون کردید.. .. ..سبز باشید وپاینده.. .. ..

 
 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

۷۲× تو همون سیب سرخی هستی

که من حاضرم

بخاطر چیدنت

حتی از بهشت رانده شوم .. .. ..

 

۷۱×"شرمنده ام .. .. ..

خیلی شرمنده ام

 که هنوز از دوری ات نمرده ام.. .. .."

 

۷۰×هرچه که مینویسم.. .. ..

چه عاشقانه های ممنوعه  و چه ممنوعه های عاشقانه  

فقط برای تو و بخاطراز  تو گفتن است.. .. ..

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

میروی.. .. ..

روزها میرود

دلگرمی ها و

لبخندهای معصومانه ی دخترک

به همراه همان آرزوها هم روان میشوند

بعد از رفتن تو .. .. ..

باز من و شب نشینی ها

با

ابرهای سیاه

بغض های تلخ

هم نشینان قدیمی شبهای بی تو بودن

و باز همان پیراهن از جنس پیله ی تنهایی

تنها تنپوش فصل گرم و سرد ماهک .. .. ..

میروی

غروب می شود

و تمام زندگی ام در این غروب آدینه میماند.. .. ..

 میروم.. .. ..

کوچ تا مرز سوختن.. .. ..

کوچ ازاین جهنم به جهنمی دیگر.. .. ..

 

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""" 

۶۹×ما هر دو بافنده های خوبی هستیم

من برای تو دستکش میبافم تا دستت را گرم کند

تو برای من دروغ میبافی تا دلم را گرم کنی . . .

 

۶۸×من اهل کم فروشی نیستم . . .

برای کسی میمیرم که برای من تب هم نمیکند!

 

۶۷× تا به کی یکی بود و یکی نبود

و تا کی کلاغ های پریشان قصه را در به در کنیم

وقتی هنوز خواب به چشمانمان نمی آید . . .

هیچ مخاطب خاصی در میان نیست !

 
سخت گران بها

سخت خندان

سخت ابلهانه

سخت مقرضانه

پشت دیوار پنهان زیر باران مثل ریحان

جوی پر آب

دست او بی تاب

زیر نور ماه آرام آرام خندیدم

ماه خندان

کودک گریان

مهتاب به رنگ نقره

دلم پر از درد

مرد میخندد

من هم میخندم

من پر از پرواز

من پر از شوق رهایی

دست در دستان او

ما با هم می ایستیم

ما بی هم می افتیم . . .

 

 


پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...

گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .

به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران *  دوستت دارم * . 

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم  .

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .

به عشق دیدنت بی قرارم  . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی  * دوستت دارم * . . .

من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...

به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .

من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط  تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...

ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها  * دوستت دارم *  . 

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد .

و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...

و من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست ..


 
 


    چه کسی باور کرد جنگل جان مرا اتش عشق تو خاکستر کرد ؟؟؟


وقتی که شانه هایم ...

در زیر بار حادثه می خواست بشکند

یه لحظه از خیال پریشان من گذشت ...

بر شانه های تو ..........

بر شانه های تو ..........

میشد اگر سری بگذارم ...

وین بغض درد را

از تنگنای سینه برارم به های های ....

ان جان پناه مهر

شاید که می توانست

از بار این مصیبت سنگین

اسوده ام کند ..........................!!!


وقتي يک دختر حرفي نميزند..


ميليونها فکر در سرش ميگذرد..

وقتي يک دختربحث نميکند..

عميقا مشغول فکر کردناست..

وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تونگاه ميکند..

يعني نميداند تو تا چند وقت ديگر بااو خواهي بود..

وقتي يک دختر بعد از چند لحظه درجواب احوالپرسي تو مي گويد:خوبم..

يعني اصلا حالخوبي ندارد...!!!!

وقتي يک دختر به تو خيره ميشود..

شگفت زده شده که به چه دليل دروغ ميگويي..

وقتي يک دختر سرش را روي سينه تو ميگذارد..

آرزو ميکند براي هميشه مال اوباشي..!!

وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ ميزند..

توجه تو را طلب ميکند..

وقتي يک دختر هر روز براي تو[اس ام اس ]ميفرستد..

يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش رابدهي..

وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستتدارم..........

يعني واقعا دوستتدارد......................................

وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونميتواند زندگي کند ..

يعني تصميم گرفته که توتمام اينده اش باشي..!!!!!

وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده.!!!!!!!

هيچ کسي در دنيا بيشتر از اودلتنگ تو نيست......


                          ...دوستت دارم بی نهایت ....


بی زارم از نفرت بی زارم از دعوا.. .کمی آرامتر باش بگذار دل هایمان تصمیم بگیرند بی زارم از نفرت بی زارم از دعوا.. تا قیامت دستهایم را محکم بگیر...دست هایت که شل میشوند بندی در دلم پاره میشود مگر دل هایمان چند بند دارند؟ نگذار تار و پودم از هم بشکافد که دیگر هیچ قالی بافی آنرا رفو نمیکند...

 

روزی که خداوند جهان را آفرید

فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فراخواند و

از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند

یکی از فرشتگان به پروردگار گفت : خداوندا آنرا در زیر زمین مدفون کن

فرشته دیگری گفت: آنرا در زیر دریا ها قرار بده
و سومی گفت: راز زندگی را در کوهها قرار بده

ولی خداوند فرمود: اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم

فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود

آن را بیابند

در حالی که من می خواهم راز زندگی در دسترس همه بندگانم باشد


در این هنگام یکی از فرشتگان گفت

ای خدای مهربان راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده

زیرا هیچکس به این فکر نمی افتد که

برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش نگاه کند

 

چه کسی میگوید که گرانی اینجاست .....

دوره ی ارزانی است ....

چه شرافت ارزان ...تن عریان ارزان ....

و دروغ از همه چیز ارزان تر ...

ابرو قیمت یک تکه ی نان ...

و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان ..........


يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت

هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك

اما حالا يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ وجود دارد كه‌ خدا به‌ او اجازه‌ داده‌ نفس‌ بكشد

ببیند، بشنود، بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد.

 يك‌ مشت‌ خاك‌ كه‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود،

 انتخاب‌ كند، عوض‌ بشود، تغيير كند

واي، خداي‌ بزرگ! من‌ چقدر خوشبختم. من‌ همان‌ خاك‌ انتخاب‌ شده‌ هستم 

همان‌ خاكي‌ كه‌ با بقيه‌ خاك‌ها فرق‌ مي‌كند

من‌ آن‌ خاكي‌ هستم‌ كه‌ خدا از نفسش‌ در آن‌ دميده

من‌ آن‌ خاك‌ قيمتي‌ام

که می خواهم تغییر کنم......... انتخاب‌ کنم 

وای بر من اگر همین طور خاك‌ باقي‌ بمانم 

 الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی, همدردی کنم..

بیش از آنکه مرا بفهمند, دیگران را درک کنم

پیش از آنکه دوستم بدارند, دوست بدارم

 زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم ....


"""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

دوست داشتن و میفهی یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با اینکه شاید اصلا اینجا رو نخونی اما واسه دل خودم مینویسم .

دلم ازت گرفته اما نمیدونم چرا .. دلم ازت پر اما نمیدونم چرا احساس میکنم دوسم نداری نمیدونم چرا احساس میکنم حرفایی داری که به من نمیگی ..

احساس میکنم حرف که میزنم متوجه نمیشی ..احساس میکنم از همه چی خستم ..خسته ......

شاید معنی این واره غریب باشه اما خستم ..خسته از دلتنگیام خسته از دوست داشتنام خسته از ادما خسته از همه چیز ..

دلتنگی میدونی یعنی چی ؟؟؟

دلتنگی یعنی منتظرش باشی تا بیاد پیشت ...

دلتنگی یعنی اخرین اس ام اس شو هزار بار بخونی ..

یعنی اس ام اس دوست دارمشو نگه داری

یعنی شب تا صبح نخوابی نذاری بفهمه

شب تا صبح گریه کنی اما بگه دروغه

حرفاتو بگی و بگه ......

یعنی شب تا صبح بهش فکر کنی و اخرش بهش نرسی ..

چون دل و قلب قبولش داره اما منطق قبولش نمیکنه که بخواد پیشت باشه ..

به جای درس خوندن بای اینجا و بنویسی

دلتننگی یعنی حوصله هیچ چیز و هیچ کسی و جز اون نداشته باشی ..

اینا دلتنگیه ...........

میفهمی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه .........

خدایا .... بگو دلتنگی یعنی چی !!!!!!!!!!

بگو که بدونه ......

خستم ..... خستم ..... خسته .............!!!!!!!!!!!!!


 
 

نمیدونم تنهام یا احساس تنهایی میکنم
نمیدونم نیستم یا احساس نیستی میکنم
نمیدونم زنده ام یا احساس زنده بودن میکنم
من هیچ چیز نمیدونم
فقط میدونم عاشقم
فقط می دونم از عشقم خبر نداره


خدایا خودت پناه تنهاییم باش
که بغیر از تو پناهی ندارم............................

 

"""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

 عشق يعني مستي و ديوانگي عشق يعني با جهان بيگانگي

عشق يعني شب نخفتن تا سحر عشق يعني سجده ها با چشم تر

عشق يعني سر به دار آويختن عشق يعني اشک حسرت ريختن

عشق يعني در جهان رسوا شدن عشق يعني مست و بي پروا شدن

عشق يعني سوختن يا ساختن عشق يعني زندگي را باختن

عشق يعني انتظار و انتظار عشق يعني هرچه بيني عکس يار

عشق يعني ديده بر در دوختن عشق يعني در فراقش سوختن

عشق يعني لحظه هاي التهاب عشق يعني لحظه هاي ناب ناب

 
هنگامی كه آوازه كوچت

بی محابا در دل شب می پيچد
سكوت
داغی است بر زبان سايه ها
باز هم يادت
شرری می شود بر قامت باران های اشک
اين جا ميان غم آباد تنهايی
به اميد احيای خاطره ای متروك
روزها گريبان گير آفتابم
و شب ها
دست به دامن مهتاب
نمی گويم فراموشم نكن هرگز
ولي گاهی به ياد آور
رفيقی را كه ميدانم نخواهی رفت از يادش....


كاش مي شد نغمه ياران شنيد

كاش مي شد شور و مستي را چشيد
كاش مي شد بانگاهش تر شويم
كاش مي شد ناز او را هي كشيد
كاش مي شد عشوه معشوق ديد
كاش مي شد رنج عشقش را كشيد
كاش مي شد همچو باران در كوير
با دل و جانش تمنا را كشيد
كاش مي شد با لبانش يار بود
كاش مي شد نوش دارو را چشيد
كاش مي شد همراه حرف دلش
كاش مي شد با دل او زار گريست
كاش مي شد غرق خواهش مي شديم
كاش مي شد هق هق عاشق نشيد
كاش مي شد با صدايش مست شد
كاش مي شد با حضورش سبز شد
كاش مي شد در دلش غوغا بريخت
كاش مي شد با لب حسرت گريست
كاش مي شد همچون سياوش بود زار
كاش مي شد نغمه هايش را شنيد

 

 

 

مرگ من روزي فرا خواهد رسيد :

در بهاري روشن از امواج نور

در زمستاني غبار آلود و دور

يا خزاني خالي از فرياد و شور

مرگ من روزي فرا خواهد رسيد:

روزي از اين تلخ و شيرين روزها

روز پوچي همچو روزان دگر

سايه ز امروزها ، ديروزها

ديده هايم همچو دالان هاي تار

گونه هايم همچو مرمر هاي سرد

ناگهان خوابي مرا خواهد ربود

من تهي خواهم شد از فرياد و درد

مي‌خزد آرام روي دفترم

دستهايم فارغ از افسون شعر

ياد مي‌آرم كه در دستان من

روزگاري شعله مي‌زد خون شعر

خاك مرا مي‌خواند هر دم به خويش

آه ...، شايد عاشقانم نيمه شب

گل به روي گور غمناكم نهند ...

                                     
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""  



من غم فروش دوره گردم و با شادی بيگانه ام ، تنهايی را دوست دارم و هم راز و هم آواز نامراديهايم ،‌ از دنيا گريزانم و از کامرانيها چيزی نمی دانم .

من غم فروش بی خانمانم و عشق را نمی شناسم ، خاکستر پروانه سوخته بالم و ديگر اشک شمع را دوست ندارم ،‌ ديوانه ای زنجير گسسته ام و ديگر آرامش نمی يابم .

من گورستان سرد و خاموش عشقی پر شکوهم و مظهر وفا ناديدگانم ، پرنده ای بی بال و پرم و نمی دانم چه سان در آسمان نيلگون شاديها پرواز نمايم .

من ستايشگر آفريدگارم که تمام غمها را به من ارزانی داشت تا تاجر يکه تاز و بی رغيب غم در دنيا باشم .

من غم فروش بی آزارم و غم را با اشک چشم مبادله می کنم ...



""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""  
 


وقتي دلت خسته شــد ،
ديگر خنده معنايي ندارد
فـقـط مي خندي تا ديگران ، غم آشيانه کرده در چشمانت را نـبـيـنـنـد !
وقتي دلت خسته شــد ،
ديگر حتي اشکهاي شبانه هـم آرامت نمي کنند
فـقـط گريه مي کني چون به گريه کردن عادت کرده اي !
وقتي دلت خسته شــد ،
ديگر هيچ چيز آرامت نمي کند به جز دل بريدن و رفتن.


""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""  
 
 



 

زیباست:

گفت می خوام برات یه یادگاری بنویسم . گفتم:کجا ؟ گفت : رو قلبت . گفتم مگه می تونی ؟ گفت : آره سخت نیست ، آسونه. گفتم باشه .بنویس تا همیشه یادگاری بمونه. یه خنجر برداشت . گفتم این چیه ؟ گفت : سیسسسسس. ساکت شدم . گفتم : بنویس دیگه ، چرا معطلی . خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت . دوست دارم دیوونه. اون رفته ، خیلی وقته ، کجا ؟ نمی دونم . اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده

                                    ***********

دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داری؟گفت نوچ؟گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم میمرم         

                                  ***********

هر وقت که بغض گلوت رو گرفت خبرم کن ، قول نمیدم آرومت کنم ولی میتونم پا به پات گریه کنم هر وقت که می خواستی صدای کسی و نشنوی خبرم کن قول نمیدم که باهات صحبت کنم ولی می تونم ساکت کنارت بشینم هر وقت خواستی فرار کنی ، قول نمیدم که جلوتو بگیرم ولی پا به پات میدوم و هر وقت خواستی بری قول نمیدم که منتظرت بمونم ولی هر وقت اومدی یه شاخه گل روی قبرم بزار

                                  ************

عشق از دوست داشتن می پرسه فرق منو تو چیه؟ دوست داشتن میگه: من با یه سلام شروع میشم ولی تو با یه نگاه... من با یه دروغ تموم میشم ولی تو با مرگ

                                   ************

قلب دخترا مثل چاه میمونه اگه رفتی توش دیگه محاله به راحتی بتونی بیرون بیایی اما قلبه پسرا مثله هتله پنج ستاره است دائم توش رفتو آمده یکی میاد اوون یکی میره .

                                   ************

اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکونه و میره . دومین کسی رو که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده کنی دلتو بدتر میشکنه و میزاره میره . بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیست و از این به بعد میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی . دیگه دوست دارم واست رنگی نداره .. و اگه یه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو میشکونی که انتقام خودتو ازش بگیری و اون میره با یکی دیگه ...... اینطوریه که دل همه آدما میشکنه

                                   ************

       خون که قرمزه رنگ عشقه .....اشک که بی رنگه درد عشقه

 

 

 


ای
دلم ز
هر جدایی را بخور


چوب عمری بی وفایی را بخور

ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت

خنده دای برا خاطراتت کرد و رفت

من که گفتم این بهار افسردنی است

من که گفتم این پرستو رفتنی است

آه عجب کاری بدستم داد دل....

هم شکست و هم شکستم داد دل . . .

 
 


هركی هر حرفی كه دلش میخواست پشتم زد
وقتی دیدم تو باور می كنی خشكم زد

دوستی شده بود دعوا و فحش یكسره
گفتی میخوای بری گفتم برو خوش بگذره

میدونستی اگه بری خیلی غصه میخورم
میدونستی كه دمه دستم هر چی قرصه میخورم

ولی رفتی بدون گفتن كلمه ای
حالا برو با یه كس دیگه اگه طلبه ای ........


 
 


غریب است دوست داشتن

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن ....
وقتی می دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ..
و نفس ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده
به بازیش می گیریم هرچه او عاشق تر،ما سرخوش تر،هرچه او دل نازک تر،ما بی رحم تر
تقصیر از ما نیست 
تمامی قصه های عاشقانه،این گونه به گوشمان خوانده شده اند




چقدر سخته کنترل کردن دلت ...

چقدر سخته کنترل کردن نفست واسه جلوگیری از کاری که دوست داری انجامش بدی اما ..

خیلی سخته چیزی هست که داره ذره ذره جونمو میگیره .. شده مرگ تدریجی ... خسته شدم از تو .. از ادما

از همه کسای که میگن بهار من دوست درم اما به وقتش هیچکدوشون پیداشون نمیشه ..

مهم نیس .. روزگاره ... تا حالا من خوردم از حالا به بعد من نمیخورم .. خواهر دنیا رو میدم دستش ...

                                                   .........تلافی ....... 

واسه همه .. واسه همه ی ادما .. مهم نیس میخوان چجوری فکر کنن .. اره من اصلا ادم نیستم چون امثال

شماها نذاشتین که زندگی کنم زندگیمو چوب کردین و کوبیدین تو سرم ...

دیگه هیچکیو نمیخوام ... دارم یاد می گیرم که با خودم اروم بگیرم نه امثال شماها ...

 و این و از ته دلم میگم ......


من نه عاشق هستم

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم هستم و تنهایی یک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزد ..


 
 


اس ام اس جدایی خداحافظی ناراحتی جدید

همیشه از همان  ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم  و کابوس خداحافظی

را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد

خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .


چرا عشق زیباست؟

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.

به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»

عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»

آری… با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید.

بی شک یادت را در تک تک لحظه هایم نقاشی می کنم. امروز در گذار رفتن همیشگی ات به آسمان خیره شدم و قدم زنان باران را با غم تجربه کردم.
چشمانم حتی دیگر سوسوی فانوس خانه ی همسایه را نیز نمی بینند. من برای بریدن و کندن از آنچه که هستم تو را می خواستم. کاش می دانستی آسمان نیز برایت می گرید و من غرق در سکوت شب تنهایی را تجربه می کنم.

امشب شب ارزوهاست ....


اومدم بنویسم هر چند حال خوبی ندارم واسه نوشتن ...

فقط اومدم اینجا تا از تموم ادمائی که اینجا رو میخونن تقاضا کنم که واسه منم دعا کنین ...

خواهش میکنم ...امشب شب لیله الرغائبه هست یعنی شب ارزوها ... یعنی شبی که خدا

ارزوهای کوچیک و بزرگ بنده هاش براورده میکنه ...

امشب ارزو کنین حتما براورده میشه .. یه گوشه ی دلتون منم یاد کنین  .....


                                                    التماس دعا ....


 
 

این روزها...

اگر از رویاهایم بپرسی ‌،

باید بگویم هر چند شب یکبار،

بی بلیط و مجانی به دیدن فیلم کابوس می‌رود

و تو بازیگر هیچ نقشی نیستی

آن شب‌هایی هم که با بیخوابی دست به یکی می‌کند،

مدام در بیداری تو را نقاشی می‌کند.

این روزها...

اگر از دلم بپرسی ،

باید بگویم جنین خواسته ‌ات،

کودکی بهانه گیر شده

که همه‌اش بهانه‌یِ سرسره‌یِ صدایت را می‌گیرد

که رویش بنشیند و بی خیال و با خنده سُر بخورد.

دلش می‌خواهد در وسعت بودن‌هایت بدود،

زمین بخورد، تو بخندی،

بخندد، تو بخندی و باز...

 
فرصت نوشتن کم شده

و افسوس فرصت رفتن به خانه ستارگان کمتر....

اما الان دلم هوای شراب کرد

پنجره میخانه را باز میکنم .....

تا که در گذر شب و روز با نور خورشید

و مهتاب مستی کنم

ستارگان درین شب ازین فصل امرداد

گاه گاهی مرا چشمکی میزنند

میان خواب و بیداری ترانه هایم را مینویسم ...

ترانه هایی با اواز قلبم ....

درین ماه تیر که گذشت اتفاقات عجیبی بر ما گذشت

افسوس قدرت نوشتن نیست....

...................

بدنبال فرصتی برای نوشتنم

 

 


امده ام با نوشته های احساسم و روح پر خروشم... عاشق مست امده است فریاد بزند... عشق را... پاکی را... صداقت را...اینجا میخانه خرابات است... اینجا فاش میگویم عاشقم... عارفم...اینجا صحرای دل من است...پر از فریاد است ...میخواهم بنویسم...اینجا هم خواهم گفت عاشقم...اری من مریم را عاشقانه دوست دارم...و به مریم پایبندم....عشق هدیه ایست که مریم با محبتش و نجابتش به من بخشید...

می خواهم حلاج وار بر سر دار روم و اسرار عشق هویدا کنم... من نیستم جز ابشاری از واژه های پر خروش دوست دارم ازادانه فریاد بزنم من هم یک عاشقم...

 

 

پدر كسي است كه وقتي به دنيا آمديم مارا بغل كرد و وقتي لباسشو خيس كرديم واز ترس نگاهش نمي كرديم لبخندرا مهمان چشم هاي كوچكمان مي كرد.

پدر كسي است كه وقتي 3 ساله شديم و راحت مي خوابيديم .او كه از سر كار مي آمدتازه هوس كوله بازي مي كرديم خواب را از چشمانش دور مي كرد وبا چشمان خسته اش رضايت كوله بازي مي داد.

پدر كسي است كه وقتي 6 ساله شديم ومارادر لباس مدرسه ديد شوقي در چشمانش لبخندي بر لبانش و محبت بيشتري در قلبش نهفت.

پدر كسي است كه وقتي به سن تكليف رسيديم موج نگراني رابيشتر در چشمانش ديديم.

پدر كسي است كه وقتي براي كنكور درس ميخوانديم با هر تپش قلبمون قلبش 2برابر مي زد ودستاي مهربونشو رو به آسمون بلند مي كرد شبا وقتي نور چراغ نمي گذاشت بخوابه ميگفت: اشكالي نداره وقتي بچه ام قبول بشه جبران مي كنه.

پدر كسي است كه وقتي وارد دانشگاه شديم صداي تاپ تاپ قلبش بيشتر مي شد واينو خودمون ميدونستيم ومي شنيديم.

پدر كسي است كه شب عروسيمون پرده اشك جلوي چشماشو مي گيره و مانع از آن مي شه كه چشاي نگرانشو ببينيم و ازش خداحافظي كنيم.

پدر كسي است كه وقتي بچه هامون رو مي ديد آغوش مهرنبونش را باز مي كرد تا بچه هامون مهمون آغوش گرمش بشن .

پدر كسي است كه وقتي جلوش مي ايستاديم چشاش يه چيزديگه مي گفت ولي خودمون صداي شكستن دلشو مي شنديم و ترك خوردن قلبشو احساس مي كرديم،اما بازهم غرور مانع مي شد.

ما وقتي  قدر پدر رو مي دونيم كه ديگه نميتونيم موج نگراني رو تو چشاش ببينيم،لبخند را روي لباش ببينيم صداي شكستن دلشو بشنويم ترك خوردن قلبشو احساس كنيم،ديگه اونوقت مارو ترك كرده واز اون بالا نگاهمون مي كنه ولي هنوزم چشماش نگران ماست

 

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

عارفان علـم عاشـق می شوند / بهـترین مردم معلـم می شـوند
عشق با دانش متمم می شود / هر که عاشق شد معلم می شود
روز معلم مبارک باد

یاد و خاطره قافله سالار معلمان شهید

فیلسوف فرزانه آیت الله مرتضی مطهری (ره) و روز معلم گرامی و جاودانه باد

 

.

.

.

عارفان علـم عاشـق می شوند / بهـترین مردم معلـم می شـوند

عشق با دانش متمم می شود / هر که عاشق شد معلم می شود

روز معلم مبارک باد

.

.

.

معلم را بخش کردم اولش محبت آخرش محبت .

خدا تو را می خواست و انتخاب حق خدا بود .

دانای عشق روزت مبارک

.

.

.

سپاسگزار معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت ، نه اندیشه ها را . . .

.

.

.

از پدر گر قالب تن یافتیم / از معلم جان روشن یافتیم

استاد و معلم عزیز ، هر روزت مبارک

.

.

.

سلامت گفتم پیامم دادی ، پیامت چراغ راه زندگیم شد

و مرا به سرزمین نور و آگاهی هدایت کردی .

ای آینیه تمام نمای عشق و محبت و ایثار ، هر روزت مبارک باد . . .

.

.

.

معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است.

اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای ، رهایش کن

و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی )

.

.

.

معلم هدفت عشق است و ایثار

هزاران خفته از عشق تو بیدار

روزت مبارک

.

.

.

جنبندگان زمین، ماهی‌های دریاها، و هرکوچک و بزرگی در زمین خدا و آسمان او

برای معلم خوبی‌ها، استغفار می‌نمایند. امام صادق(علیه السلام)

.

.

.

معلم را بر پدر شرف باشد به قدر آن که روح را بر جسم شرف است.

زیرا معلم سبب کمال و تربیت روحانی است و پدر سبب تربیت جسمانی .

.

.

.

معلمى، مهری است که از روز ازل با گل آدمی سرشته شد

تا مردم از ظلمات جهل به نور دانایی رهنمون شوند

 

 

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم.
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.
پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی؟
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...!!.

 

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

آنقدر دوستت دارم که هرچه بخواهی همان را بخواهم،اگر بروی شادم،اگر بمانی شادتر!


تو را شادتر می خواهم،با من یا بی من...بی من اما شادتر اگر باشی کمی،فقط کمی ناشادم!


و این همان عشق است...عشق همین تفاوت است!


همین تفاوت که به مویی بسته است،و چه بهتر که به موی تو بسته باشد!


خواستن تو تنها یک مرز است و آن نخواستن توست!و فقط یک مرز دیگر...


و آن آزادی توست...تو را آزاد میخواهم!

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 

 
 
 
 
 
        

 

این سکوت لعنتی داره خفه ام میکنه

                                        سکوتی که مجبورم همیشه با خودم حملش کنم

کاش میشد این سکوت تلخ را شکست....

                                           من به فریاد مانند کسی که نیاز به تنفس دارد

مشت میکوبد بر در

                                     پنجه می ساید بر پنجره ها

                                                                                  محتاجم..........

از سکوت خسته شده ام ........

                                                  دلم فریاد میخواهد..............         

سكوت...|

             

    نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت...

 

          مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت:

 

                  " گاهی یادم میرود که هستی ، کاش بیشتر نسیم می وزید... "

 

              تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 

 

بدون صدایت که دوستش دارم

سکوت محض را تجربه می کنم

گاهی حجم رنگین پر تب و تابش را آنقدر در دستانم می فشارم

که پوسته اش ترک می خورد

اما جز دلتنگی ,چیزی از لابلای انگشتانم روی کاغذ جاری نمی شود

گاهی در
ظرف بلورین زمان دانه دانه اش می کنم...

برای شب هایی که ناچار یلدایی اند

آنقدر دانه دانه اش می کنم ,که ظرف بودنم هم سر می رود

آنگاه است که می دانم گاه شنیدن صدایت نزدیک است......

 
 
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 

 
 
 

        چه دردمند است....

        .................وچقدر غصه دار.......

        .................................دلم را میگویم.............

        و چه حجم عظیمی است.......

        ...............................دلتنگی.........

        و صبوری ...............

        ..............چه رنجی است بزرگ........

        و من .......

        .........که چه اندازه ....

        ..................کوچک است........

        .................................ظرف وجودم..........

        این روزها ......

        .......مثل شمع .......

        ...................می سوزم...........

        ...............................آب میشوم.........

        همین روزها .......

        ...............برای همیشه........

        .............................نگاه کن.......

        ...................................که چگونه .......

        ...............................................تمام میشوم...........

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 
 
 

 

   زاغکی قالب پنیری دید از همان پاستوریزه های سفید!

   پس به دندان گرفت و پر وا کرد روی شاخ چنار مأوا کرد.

   اتفاقا از آن محل روباه می‌گذشت و شد از پنیر آگاه.

   گفت: اینجا شده فشن تی وی! چه ویویی! چه پرسپکتیوی!

   محشری در تناسب اندام کشته ی تیپ توست، خاص و عوام!

    دارم ام پی تری آوازت شاهکار شبیه اعجازت

    ولی اینها کفاف ما ندهد لطف اجرای زنده را ندهد

    ای به آواز شهره در دنیا یک دهن میهمان بکن ما را !

    زاغ، بی وقفه قورت داد پنیر ! آن همه حیله کرد بی تأثیر

    گفت: کوتاه کن سخن لطفا ! پاس کردم کلاس دوم من !

                      تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 

           تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

   تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

               وقتی با خدا گل یا پوچ بازی میکنی


                                                  نترس ، تو برنده ای !


                                                          آخه خــدا همیشه دو دستش پُره...

                

 
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 

 

 

     تقصیر ما نیست که بر روی حرفهایمان نمی مانیم

 

                  ما بر زمینی زندگی می کنیم که

                                    هر روز  خودش را دور میزند ......  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 

 
 
 

                 

                       سکوت می کنم به اندازه آغاز دنیا به بزرگی هیچ!

                       منتظر یک انفجار بزرگ شاید که دنیای جدیدی متولد شود .........

                        که به واژه هایم رنگ عادت نپاشاند

                       دنیایی که در آن سهم من از هیاهو گوشی باشد 

                        که صدای سکوتم  را بشنود...!

 

 

 

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

 




 من عاشق آن دیده چشمان سیاهم
بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم
گ
ر مستی چشمان سیاه تو گناه است
من طالب آن مستی و خواهان گناهم

منم آن شعله آتش که از هر شمع برخیزم

تمام هستی خود را فقط به پای تو ریزم

درون قلب من فرمانروایی کن

که از موی تو برخیزد همه عطر دل انگیزم

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

 

 

 

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،

و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،

و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،

و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.

آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،

بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،

از جمله دوستان بد و ناپایدار،

برخی نادوست، و برخی دوستدار

که دست کم یکی در میانشان

بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است،

برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،

نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،

که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،

تا که زیاده به خودت غرّه نشوی

و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی

نه خیلی غیرضروری،

تا در لحظات سخت

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است

همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.

همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی

نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند

چون این کارِ ساده ای است،

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند

و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوام اگر جوان که هستی

خیلی به تعجیل، رسیده نشوی

و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی

و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی

چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد

و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

امیدوارم سگی را نوازش کنی

به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی

وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.

چرا که به این طریق

احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی

هرچند خُرد بوده باشد

و با روئیدنش همراه شوی

تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی

زیرا در عمل به آن نیازمندی

و برای اینکه سالی یک بار

پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.

فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است

و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی

و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی

که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان

باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید

سخت نگیرید 




 

اول اینکه از استرسهایتان حرف بزنید

یک آدم صبور و دهن‌قرص، گیر بیاورید و کل بدبختی‌ها و جفتکهایی که از
"الاغ زندگی" خورده‌اید را با او تقسیم کنید…

بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره
دلتان را جلو کسی باز می‌کنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند و
یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید... و این
یعنی آرامش..

    دوم اینکه فقط به زمان حال فکر کنید:

    گذشته‌تان و آینده‌تان را خیلی جدی نگیرید…
    اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهی‌هایی که در گذشته در حق خودتان
کرده‌اید، نشوید.

    همه همینطور بوده‌اند وانگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایده‌ای
جز چرکی شدن آنها ندارد.

    آینده را هم که رسما  به  حساب نیاورید.

    ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است..
    فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سخت‌تر و دردناک‌تر است…

    سوم اینکه به خودتان استراحت بدهید:


    حالامی‌گویم استراحت، یکهو فکرتان نرود به سمت یک ماه عشق و حال وسط
سواحل هاوایی…! وسط همه گرفتاریها واسترسها و بدبختی‌هاتون...!!!

    آدم میتواند خیلی شیک به خود، مرخصی چند ساعته بدهد…

    کمی تنهایی، کمی بچگی کردن،  یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته
باشید…. که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد…

    مثل نهنگ‌ها که هر از چندگاهی به بالای آب می‌آیند و نفسی تازه
می‌کنند و دوباره به زیر آب برمی‌گردند…

      :چهارم اینکه تن‌‌تان را بجنبانید

    ورزش قاتل استرس است...

    لزومی هم ندارد که وقتی می‌گوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی
هزار بار وزنه یک تنی بزنید و به اندازه گوریل بازو دربیاورید…



    از من به شما نصیحت…

    پنجم اینکه واقع‌بین باشید:

    ما ملت شریف، بیشتر استرسمان بابت چیزهایی است که کنترلی روی آنها نداریم…

    داستان، مثل آمپول زدن میماند… وقتی اصغر آمپول‌زن، قرار است ماتحت
مریض را نوازش کند، حتما این کار را می‌کند و حالا اگر عضله آنجایت را
بخواهی سفت کنی، هیچ خاصیتی ندارد الا اینکه درد آمپول بیشتر می‌شود…

    گاهی مواقع باید واقع‌بین بود و عضله‌ها را شل کرد که دردش کمتر شود…
      : ششم اینکه زندگی‌تان، میدان و مسابقه اسب‌دوانی نیست

    خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و"رقابت‌پیشگی"،
استرس‌زا است…

    اینکه ....... فوق‌لیسانس دارد و من ندارم و ......... لامبورگینی
دارد و من ندارم و ...... فلان دارد و من ندارم، شما را دقیقا می‌کند
همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب، دویده وبه هیچ کجا
هم نرسیده…

    زندگی مسخره‌تر از چیزی است که شما فکرش رامی‌کنید…

    هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند…
    خودتان باشید…


    هفتم اینکه از مواجهه با عوامل "ترس‌زا" هراس نداشته باشید:

    مثال ساده آن، دندان‌پزشک است…
    وقتی دندان خراب دارید، یک کله پیش دکتر بروید و درستش کنید… نه
اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندان‌پزشک، بادرد آن بسازید و
همه لقمه‌هایتان را با یکطرفتان بجوید…

    نیم ساعت جنگیدن با درد، بهتر از یک عمر زندگی با ترس ِ درد است…
    ترس، استرس می زاید

    هشتم اینکه خوب بخورید و بخوابید


    آدمی که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنمی‌کند…
    مغز علیل هم، عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان دهد…

    آدم وقتی گرسنه و خسته است، یک وزنه یک کیلویی را هم نمی‌تواند بلند
کند، چه برسد به یک فکر چند کیلویی…!!

    نهم اینکه بخندید:

    همه مشکل دارند…
    من دارم، شما هم دارید… همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع
تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست…

    یاد بگیرید بخندید… به ریش دنیا و مشکلات بخندید…

    به بدبختی‌ها بخندید… به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم،بخندید…

    به خودتان بخندید…

    دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت میکنید و می‌بینید که رابطه
خنده و گرفتاری، مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست… درمانش نمی‌کند اما
دردش را کم میکند.

 
 
 
 
بیا که در طلبت چه دیده خونبارم                  همه شبان و سحرگه نگه به ره دارم

تو پا بپای رقیبم قدم زنان رفتی                    فتاده در قدمت سری به تن آرم

تو گر زجور زمانه به پیش ما آیی                   قسم به جور تو، کین تو را نه بگذارم

وگر به صحبت اغیار تو گرم کردی کار            بسان شعله بسوزد غمت دل زارم

زدست این دل پر خون چه سازمت اکنون      که دل بدست دگر کس بداده دلدارم

همی زدار و ندارم تو مانده ای کاخر             نمی شود ز دو زلفت که دست بردارم

زگرد پای نگارم غزال در ماند                        دل از شکار غزالم چگونه بردارم

به صید تو به کمین در نشسته نامردان        ز قاطعان طریقت بود که بر، دارم

                           تو رفتی و دل صوفی نشسته در کنجی

                           زبی  کسی شده   همراه  داغ   دلدارم

 
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 
 
 

برخيز زهره كه مشتريت منم                   سرگشته روي پريت منم

خود تو داني و خالق تو                            ايستاده بر سر ياريت منم

اين هم سخني بود كه با زهره رفت و من ندانستم كه آيا قران زهره و مشتري را به تماشا نشست يا نه؟

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 

الا كه قهر كرده اي مرا دعا نميكني؟                   ز رحم دل دمي نظر به حال ما نميكني؟

بيا به يمن مقدمت نثار جان نموده ام                    زخاك مقدمت نمي نثار ما نميكني

به اشك خود بشسته ام همه غبار راه تو           به اشك من چرا گذر چو چشمه ها نميكني

مژه به پيش پاي تو به صف كشيده چشم من       گذر به چشم ما چنان شه و گدا نميكني

به لب رسيده جان من ز غربت نگاه تو                 به غربتم نگاهي از سر هوا نميكني

به كام دل گرفته ام چو خون ز ياقوت لبت            به ياد صحبتم لبي به خنده وا نميكني

چو صوفيان به كوي تو چله نشسته ام ولي

براي صوفي رهت تو چله وا نميكني


 

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

بانوی کریمه گشته محزون                              قلبش ز الم تپیده در خون

بر گونه او چو رود جاریست                             یاقوت مذاب گنج مخزون

همسایه ناله های او شد                                 این آه بجان چو نقطه در نون

آسایش ما زدست برده                                    بس گریه نموده همچو جیحون

بانو تو مکن چنین پریشان                                گیسوی فتاده طره در خون

ولله که زدست برده تابم                                  تنهایی تو به دشت و هامون

هم غصه و هم عزا و ماتم                                هم بی کسی و فراق افزون

بر کثرت داغهای بانو                                        مبهوت که تسلیت دهم چون

بر فهم غم دل تو ره نیست                               مائیم همه زپرده بیرون

این قصه تازه نیست عمریست

در کوی تو صوفی است مجنون

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 
 

امشب شب اول محرم 89 دوستی تقاضای شعری کرده بود ولی من مضمونی نداشتم به حافظ علیه الرحمه تفال زدم این شعر امد:

سحرگه ره روی در سرزمینی

همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف

که در شیشه بر آرد اربعینی

بنده هم با همین وزن و قافیه این شعر را همین امشب برای دوستان سرودم:


شنیدی راز عشق سرزمینی                             نباشد جز غم و خونش قرینی؟

که خاکش از فراق پای دلدار                               همی جوشید خونش اربعینی؟

وفا را دیده ای آیا نباشد                                     که دیگر دست او در آستینی؟

کجا شد غنچه بر دستان خورشید؟                      ندیده کس به مهدی نازنینی؟

زبعد چیدن سرو و صنوبر                                   به صحرا بانوان در خوشه چینی!

مشو چون مردمان دیو سیرت                            اگر داری تو در دل درد دینی

( درونها تیره شد باشد که از غیب                        چراغی برکند خلوت نشینی )

خداوندا چه شد مارا که دریا                                ز بی آبی مکد نقش نگینی

به خاک افتادن سرو جوان را                              غمین چون باغبان دیدی غمینی؟!

دوباره رستن خون از دل خاک                             شنیدم دوش من از پیش بینی

مکن اسرار فاش، آیا که باشد

مگر صوفی تو را علم الیقینی؟

 

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
از آن زمان كه تو رفتي در انتظار تو بودم            شبانگهان به خود اندر گهي كنار تو بودم

به خون دهي تو شرابم، بياد مستي با تو      به دل شراب تو خوردم گهي خمار تو بودم

ستاره تا به سحرگه شمردم و نشنيدم                   خبر زكوي تو يارا كه يار غار تو بودم

صبا بيامد و بويي نيامدم ز دو زلفت                سياه روز و سيه بخت چو زلف تار تو بودم

گواه جرم خودم من چو حكم تو بشنيدم             بسان مجري حكمت بپاي دار تو بودم

به وعده دل بفريبم كه آن زمان كه تو آيي

تو دست بر دل صوفي نهي كه يار تو بودم

 
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 

الهي امان و پناهم تويي                                                   گناهم ببخش، انتباهم تويي

فتاده زچشمت شوم يا كه رانده                                   به هر جا روم آن پناهم تويي

چو ماهي به دريا غريق گناهم                                      خطا پوش روي سياهم تويي

گناهم فزون از همه كوهساران                                   به غفران فزون از گناهم تويي

به ياد آورم آنچه من از گناه                                              فراموشكار و گواهم تويي

تو اين شرمسارت به منت پذير                                  كه زود آشتي در نگاهم تويي

به عالم بدي ها از آن ماست                                       همه خير و خوبي گواهم تويي

به پيش آورم بار، كوه گناه                                 جزايم بهشت است دادخواهم تويي

نداريم چيزي كه پيش آوريم                                   دهد نان و دندان به آهم تويي

به گرداب غم «صوفي» از دست شد

به شادي دهد آنكه راهم تويي


"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

 


قلب تو هر جا باشد گنج تو هم همانجا است

 


ترس از رنج از خود رنج بدتر است.

 

چشم ها قدرت روح را نشان می دهند.

 

 

طول کشیدن معالجه را دو سبب خواهد بود : نادانی پزشک ، یا نافرمانی بیمار.

 

آنچه جذاب است سهولت نيست، دشواري هم نيست، بلکه دشواري رسيدن به سهولت است

 

خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم سازد

 

ابله ترین دوستان ما خطرناكترین دشمنان هستند

 

بي صبري انسان را از هيچ رنجي نمي رهاند، بلكه درد جديدي براي از پا درآوردن شخص بوجود مي آورد

 

سرشت آدمهای خوب، گرایش به دانستن است. 

 

هیچ كدام از نعمت های خدا نیست كه گروهی از آفریده های خدا از آن بهره نگیرند

 

صورت شما كتابیست كه مردم می توانند از آن چیز های عجیب بخوانند

 

انسان دانا به جای آنكه در انتظار یك فرصت خوب در زندگی بنشیند، خود، آن را به وجود می آورد.

 

ازدواج مثل بازار رفتن است تا پول و احتیاج و اراده نداری بازار نرو. 

 

خاموش باشیم، زیرا در آن زمان است كه صدای نجوای خدا را خواهیم شنید.

 

گاهي درد و رنج، چيزهايي به ما مي‌آموزد كه شادي و شادماني هرگز نمي‌تواند بياموزد. 

 

عشق و عاشقی هر چند لطیف و پر احساس ابراز گردد ، باز هم ریشه در شهوت دارد.

 

دشمنان خود را دوست بدارید ، زیرا بهترین جنبه های شما را به نمایش میگذارند.

 

کسی که می ترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد. 

 

انسان آزاد آفریده شده است اما همیشه در زنجیری است که خود بافته است. 

 
 
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
 

یک emailاز طرف خدا...

امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم؛

و امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه،

نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.

اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.

وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی

فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛

اما تو خیلی مشغول بودی.

یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی

جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.

بعد دیدمت که از جا پریدی. خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی ؛

اما به طرف تلفن دویدی

و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی.

 تمام روز با صبوری منتظر بودم.

با اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.

متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی ،

شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی ،

سرت را به سوی من خم نکردی.

تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.

بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی.

نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟

در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛

در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...

باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم

و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛

و باز هم با من صحبت نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی.

بعد از آن که به اعضای خونوادت شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی

و فوراً به خواب رفتی .

..... اشکالی ندارد.

احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.

من صبورم،بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.

حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.

من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.

منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.

خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.

خوب،من باز هم منتظرت هستم؛

سراسر پر از عشق تو...

به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی.

آیا وقت داری که این را برای فرد دیگری هم بفرستی؟

اگر نه، عیبی ندارد، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی...

                                                                                           دوست و دوستدارت خدا.

 
 
 
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
 

اینجا ستاره ها همه خاموشند
اینجا فرشته ها همه گریانند
اینجا شکوفه های گل مریم
بی قدرتر ز خار بیابانند

اینجا نشسته بر سر هر راهی
دیو دروغ و ننگ و ریاکاری
در آسمان تیره نمی بینم
نوری ز صبح روشن بیداری

بگذار تا دوباره شود لبریز
چشمان من ز دانهء شبنم ها
رفتم ز خود که پرده در اندازم
از چهرپاک حضرت مریم ها

بگسسته ام ز ساحل خوشنامی
در سینه ام ستارهء طوفانست
پروازگاه شعلهء خشم من
دردا، فضای تیرهء زندانست
 
 
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
 
 

آغوشي ميخواهم براي گريستن... هواي حوصله ابري است!

 

دلم گرفته باز

 
 

آسمان با من قهر کرده و زمین از من دلگیر است

هیچ غنچه ای نمی خواهد مرا ببیند و هیچ پرنده ای برایم آواز نمی خواند

آن ها مرا محکوم کرده اند که دل تو را شکسته ام

ای کاش می دانستند دلی که شکسته شده دل من بود که روزگاری نزد تو به

امانت گذاشته بودم...

 
 
 
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
 
 


در زمانی که وفا
قصه ی برف به تابستان است
و صداقت گل نایابی است
و در آیینه ی چشمان شقایق ها نیز
عابر ظالم و بی عاطفه ی غم جاریست
به چه کس باید گفت
با تو خوشبخت ترین انسانم
 
 
 
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
 
 

وقتی کسی تنهات گذاشت نگران خودت نباش که بدون اون چکار کنی. شرمنده دلت باش که به تو اطمینان کرد.
 

رفتن ، نموندن ، رسم عاشقی همینست / مواظب خودت باش تنهایی در کمینست .

 

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ، تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ، تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم ، تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .

 
 
 
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
 
 

می گویند خدا تنهاست ما که خدا نیستیم پس چرا تنهاییم؟

 


نوازشم کن
نترس
تنهايي واگير نداره

 

دست بر شانه هایم میزنی تا “تنهایی” م را بتکانی ، به چه می اندیشی ؟ تکاندن برف از روی شانه آدم برفی؟!

 

 

دلم تنهاي تنهاست ديگه از همه سيره / ولي با همه درداش براي تو ميميره .

 

 

در قفس تنهاييم تنها ياد توست که مرا به اوج همه ي دوست داشتنها به پرواز در مي آورد .

 
 
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
 
 

کم نامه ي خاموش برايم بفرست / از حرف پرم گوش برايم بفرست / دارم خفه مي شوم در اين تنهايي / لطفا کمي آغوش برايم بفرست .
 
 
 
 

آیا می دانید که لایه پوستی که آرنج دست را پوشیده هر ده روز یکبار عوض میشود!

 آیا می دانید که در هر قطره آب 3300 ملیون اتم وجود دارد!

 آیا می دانید که تجربه نشان داده ست که مرغ با شنیدن موسیقی بزرگترین تخم را میگـــذارد!

 آیا می دانید که مورچه کارگر تا پنج سال و مورچه ملکه تا بیست و پنج سال عمر میکند!

 آیا می دانید که زنبور عسل دو معده دارد یکی برای جمع آوری عسل و دیگری برای هضم غذا!

آیا می دانید که مورچه نسبت به بدن اش بزرگترین مغز را دارد!

آیا می دانید که موش های صحرایی چنان تکثیر پیدا میکند که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک ميلیون فرزند داشته باشند!

 آیا می دانید که جنین انسان بعد از هفده هفته می تواند خواب هم ببیند!

آیا می دانید که روباه همه چیز را خاکستری رنگ می بیند!

آیا می دانید که در شیلی صحرایی وجود دارد که هزاران سال میشود در آن باران نباریده!

آیا می دانید که میزان انرژی که خورشید در یک ثانیه تولید میکند برای تولید برق مورد نیاز تمام کشور های جهان برای مدت یک ملیون سال کافی است!

آیا می دانید که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست!

آیا می دانید که بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد!

آیا می دانید که تنها موجودیکه میتواند به پشت بخوابد انسان است!

آیا می دانید که چشم سالم انسان میتواند ده ميلیون رنگ مختلف را ببیند و از هم دیگر جدا نماید!

آیا می دانید که همه نوزادان میگو نر متولد میشوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل میشوند!

آیا می دانید که تعداد افرادی که در اثر گزندگی زنبور میمیرند بیش از افرادی استند که در اثر مار گزدگی میمیرند!

آیا می دانید که حس بویایی خرس تقریباً صد برابر قوی تر از حس بویایی انسان است!

آیا می دانید که نزدیکترین ستاره به ما یکسال نوری فاصله دارد!

آیا می دانید که انسان برای اولین بار در سال 1783 م بود که پرواز را تجربه کرد و توانست هشت کیلو متر با بالن پرواز کند!

آیا می دانید که یکصدو پنجاه ميلیون سال پیش امریکایی جنوبی از افریقایی جنوبی از نظر جغرافیایی جدا شده است!

آیا می دانید که جمیعت جهان تا پنجاه سال آینده از مرز نه میلیارد نفر خواهد گذشت!

آیا می دانید که که گرمترین سیاره منظومه شمسی زهره می باشد این سیاره درجه حرارت تقریباً ثابتی دارد که برابر با 462 سانتی گراد می باشد!

آیا می دانید که عمر خورشید پنج ميلیون سال می باشد!

آیا می دانید که عمر کهکشان راه شیری ده ملیارد سال می باشد!

آیا می دانید که مساحت کره زمین 515 ميلیون کیلو متر است!

آیا می دانید که کهکشان راه شیری اضافه تر از صد ميلیون ستاره دارد!

 

 

درس‌ هایی برای زندگی

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

 

کاش وقتی هجده سالم بود کسی این مسائل را به من میگفت!

 

امروز داشتم در کافی ‌شاپ مورد علاقه ‌ام کتابی می‌خواندم که یک جوان 18 ساله کنارم نشست و گفت، "کتاب خوبیه، نه؟" و از آنجا بود که شروع کردیم به حرف زدن.

 

گفت که چند هفته دیگر از دبیرستان فارغ‌ التحصیل می‌شود و بعد می‌خواهد بلافاصله از پاییز دانشگاهش را شروع کند. گفت، "اما نمی‌دانم می‌خواهم با زندگیم چه بکنم. الان فقط دارم با جریان پیش می‌روم."

 

و بعد، با اشتیاق و با چشمانی صادق شروع کرد از من سوال کردن:

 

* "تو چکار می‌کنی، شغلت چیه؟"

 

* "کی و چطور تصمیم گرفتی که این کار را انتخاب کنی؟"

 

* "چرا این را انتخاب کردی؟ چرا کارهای دیگر نکردی؟"

 

* "چیزی بوده که دوست داشته باشی جور دیگه‌ای انجامش می‌دادی؟"

 

و ....

 

 

سوال هایش را تاجایی که می‌توانستم جواب دادم و سعی کردم با توجه به وقتی که داشتم خوب نصیحتش کنم. و بعد از یک ساعتی حرف زدن، از من تشکر کرد و رفت.

 

در راه برگشت به خانه متوجه شدم که بحثی که با آن جوان داشتم برای خودم بسیار نوستالژیک بود. او 10 سال پیش من را به یادم آورد. به خاطر همین دوباره به سوال‌های او فکر کردم و به چیزهایی فکر کردم که امروز افسوس می‌خورم یک نفر وقتی 18 سالم بود به من می‌گفت.

 

بعد آن را یک قدم جلوتر بردم و به همه چیزهایی فکر کردم که اگه می‌توانستم زمان را به عقب و به 18 سالگیم برگردانم دوست داشتم به خودم بگویم و خودم را نصیحت کنم.

 

بعد از نوشیدن چند فنجان قهوه و چند ساعت فکر کردن، این 18 چیز به ذهنم رسید:

 

 

1- خودتان را به اشتباه کردن متعهد کنید. اشتباهات به شما درس‌های مهمی یاد می‌دهد. بزرگترین اشتباهی که می‌توانید مرتکب شوید این است که هیچ کار نکنید چون می‌ترسید که اشتباه کنید. تردید نکنید—به خودتان شک نکنید. مهم این نیست که فرصتی برایتان پیش بیاید یا نه، مهم این است که ریسک کنید. هیچوقت 100% مطمئن نخواهید بود که خوب پیش می‌رود اما نمی‌توانید هم 100% مطمئن باشید که هیچ کار نکردن خوب است! و مهم نیست که نتیجه چه شود، همیشه همانطور که باید تمام می‌شود. یا موفق می‌شوید یا از آن درس می‌گیرید که هر دو آن به نفعتان است. یادتان باشد اگر هیچوقت دست به عمل نزنید، همیشه همان جایی که هستید باقی خواهید ماند.

 

2- کار سختی که دوست دارید را پیدا کنید. اگر می‌توانستم به خودم در 18 سالگی نصیحتی بکنم این بود که انتخاب شغلم را براساس ایده‌ ها، اهداف و توصیه‌های دیگران پایه‌ریزی نکنم. به خودم می‌گفتم رشته ‌ای را به این دلیل انتخاب نکنم که رشته‌ پرطرفداری است یا آنهایی که از آن فارغ‌التحصیل می‌شوند پول بیشتری در می‌آورند. به خودم می‌گفتم که بهترین انتخاب شغلی برای من بر یک نکته مهم و اساسی متکی است: کار سختی که از انجام آن لذت ببرم. تا زمانیکه با خودتان صادق باشید و علایق و ارزش‌هایتان را دنبال کنید، می‌توانید با این عشق به موفقیت برسید. و مهمتر اینکه دوست ندارید چندین سال دیگر متوجه شوید که روز و شبتان را به شغلی می‌گذرانید که هیچ علاقه‌ای به آن ندارید. پس اگر متوجه شدید که از هر ثانیه انجام هر کار سختی بالاترین لذت را می‌برید، دست از آن نکشید. چراکه وقتی روی علایقتان تمرکز کنید، کار سخت دیگر سخت نخواهد بود.

 

3- هر روز برای خودتان وقت، انرژی و پول هزینه کنید. وقتی برای خودتان خرج کنید، هیچوقت نمی‌بازید و به مرور زمان قسمت‌های ناراحت ‌کننده زندگیتان را تغییر خواهید داد. شما محصول چیزهایی هستید که می‌دانید. هرچه وقت، انرژی و پول بیشتری برای دست یافتن به علم و دانش برای خودتان هزینه کنید، کنترل بیشتری روی زندگیتان پیدا خواهید کرد.

 

4- هرازگاهی ایده ‌ها و فرصت‌های جدید را امتحان کنید. ترس طبیعی شما از شکست باعث می‌شود نخواهید چیزهای جدید را امتحان کنید. اما باید این ترس‌ها را کنار بگذارید زیرا داستان زندگی شما از این تجریبات کوچک و خاص ساخته می‌شود. و هرچه تجربیات شما خاص‌تر باشد، داستان زندگیتان جالب‌تر خواهد شد. پس تاجایی که می‌توانید تجربیات جدید به دست آورید و حتماً آن را با دیگران هم درمیان بگذارید.

 

5- وقتی مهارت‌های کاریتان را ارتقاء می‌دهید، روی کمتر، بیشتر تمرکز کنید. مثلاً ورزش کاراته را در نظر بگیرید، کمربند مشکلی خیلی هیجان ‌انگیزتر از کمربند قهوه ‌ای به نظر می‌رسد. اما آیا کمربند قهوه ‌ای هیجان ‌انگیزتر از کمربند قرمز نیست؟ شاید برای خیلی‌ها اینطور نباشد. یادتان باشد جامعه متخصصین را تا اوج بالا می‌برد. این تلاش و زحمت است که اهمیت دارد اما به این شرط که در جهت‌های مختلف پراکنده نشود. پس تمرکزتان را روی یاد گرفتن کارهای کمتر و استاد شدن در آنها باریکتر کنید.

 

6- آدم‌ها نمی‌توانند فکر بخوانند، به آنها بگویید که چه فکری می‌کنید. آدم‌ها هیچوقت نمی‌فهمند چه احساسی دارید مگر اینکه به آنها بگویید. رئیستان؟ بله، او نمی‌داند که آرزوی ترفیع دارید چون به او نگفته ‌اید. دختر زیبایی که دوستش دارید اما چون خجالت می‌کشید تابحال با او حرف نزده‌اید؟ بله، درست حدس زدید؛ بخاطر این روزش را در اختیارتان قرار نمی‌دهد که شما هم روزتان را در اختیار او قرار نداده ‌اید. در زندگی، باید با دیگران ارتباط برقرار کنید. باید دهانتان را باز کرده و با آنها صحبت کنید. باید به آدم‌ها بگویید که به چه فکر می‌کنید، به همین سادگی!

 

7- زود تصمیم بگیرید و زود وارد عمل شوید. اگر شما وارد عمل نشوید یا فرصت‌های جدید را امتحان نکنید، یک نفر دیگر اینکار را خواهد کرد. با نشستن و فکر کردن درمورد آن نمی‌توانید چیزی را تغییر دهید یا پیشرفت کنید. یادتان باشد، بین اینکه بدانید چطور کاری را انجام دهید و واقعاً آن را انجام دهید تفاوت زیادی وجود دارد. علم بدون عمل بی‌فایده است.

 

8- تغییر را قبول کرده و در آغوش بکشید. یک موقعیت بد باشد یا خوب، تغییر می‌کند. روی این می‌توانید حساب کنید. پس تغییر را در آغوش بکشید و بدانید که تغییر به دلیلی رخ می‌دهد. شاید همیشه اول کار ساده و واضح نباشد اما در آخر ارزشش را خواهد داشت.

 

9- درمورد اینکه دیگران درموردتان چه فکری می‌کنند نگران نباشید. در اکثر مواقع اینکه بقیه چه فکری درمورد شما می‌کنند اهمیتی ندارد. وقتی من 18 سالم بود، نظر همکلاسی هایم تاثیر زیادی در تصمیماتم داشت. و گاهی اوقات آنها من را از ایده‌ ها و اهدافی که شدیداً باورشان داشتم، دور می‌کردند. الان می‌فهمم این روش زندگی واقعاً احمقانه بود مخصوصاً وقتی می‌فهمم که تقریباً همه این افراد که ایده ‌هایشان برایم خیلی مهم بود دیگر بخشی از زندگی من نیستند. به جز وقتی که می‌خواهید یک تاثیر اولیه عمیق روی کسی بگذارید (مثلاً در یک مصاحبه شغلی، اولین قرار ملاقات اولیه و از این قبیل)، اجازه ندهید ایده ‌های دیگران سر راهتان قرار گیرد. اینکه آنها چه فکر می‌کنند و درموردتان چه می‌گویند اصلاً اهمیتی ندارد. آنچه مهم است این است که خودتان درمورد خود چه فکر می‌کنید.

 

10- همیشه با خودتان و دیگران صادق باشید. صادق زندگی کردن باعث آرامش فکر است و آرامش‌ فکر واقعاً ‌قیمتی.

 

11- در دانشگاه با آدم‌های زیادی درمورد کارتان حرف بزنید. رئیس‌ها، همکاران، پروفسورها و اساتید دانشگاه، همکلاسی‌ها، بقیه دانشجویان خارج از دایره اجتماعی شما، استادیارها، دوستان دوستانتان، همه! اما چرا؟ این یعنی شبکه ‌سازی حرفه‌ای. من از وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، برای سه کارفرما کار کرده‌ام اما فقط با کارفرمای اول مصاحبه کردم. دو نفر بعدی قبل از اینکه حتی یک مصاحبه رسمی انجام دهم، بنابر توصیه یک مدیر (کسی که چندین سال شبکه حرفه ‌ای من بود) به من کار پیشنهاد کردند. وقتی کارفرماها می‌خواهند کسی را استخدام کنند، اولین کاری که می‌کنند این است که از کسانیکه می‌شناسند می‌پرسند که کسی را می‌شناسند که به درد آن مقام بخورد یا نه. اگر این شبکه حرفه‌ای را زود بسازید، خودتان را خوب جا خواهید انداخت. به مرور زمان، با افراد جدیدی در شبکه حرفه‌ ایتان آشنا می‌شوید و حرف می‌زنید و این افراد فرصت‌های تازه‌ای در اختیارتان قرار خواهند داد.

 

12- هر روز حداقل 10 دقیقه در سکوت بنشینید. از این زمان برای فکر کردن، نقشه کشیدن، برنامه ریختن و خیالپردازی استفاده کنید. تفکر خلاق در سکوت و تنهایی اتفاق می‌افتد. در سکوت می توانید افکارتان را بشنوید، به عمق وجودتان دست پیدا کنید و روی قدم منطقی بعدی زندگیتان تمرکز کنید.

 

13- زیاد سوال بپرسید. بزرگترین ماجراجویی ممکن، توانایی سوال کردن است. گاهی ‌اوقات در این فرایند، خودِ جستجو مهم‌تر از پاسخ‌هاست. پاسخ‌ها از دیگران، از جهان علم و تاریخ و از بینش و خرد عمیق درون خودتان سرچشمه می‌گیرند. این پاسخ‌ها اگر نتوانید سوالات درست را بپرسید هیچ‌وقت به ظاهر نمی‌آیند. درنتیجه، عمل ساده سوال کردن و پرسیدن سوالات درست، پاسخ اصلی است.

 

14- منابعی که در اختیار دارید را کاوش کنید. آدم‌های سالم وقتی یک فرد علیل را می‌بیند که نشانه ‌هایی از شادی احساسی بروز می‌دهد، تعجب می‌کنند. چطور کسی که چنین وضعیت فیزیکی محدودی دارد می‌تواند اینقدر شاد باشد؟ پاسخ در این است که چطور از منابعی که در اختیار دارند استفاده می‌کنند. استیو واندر نمی‌توانست ببیند، به همین دلیل از حس شنوایی خود برای موسیقی استفاده کرد و الان 25 جایزه بین ‌المللی از آنِ اوست.

 

15- پایین ‌تر از سطح معیشتتان زندگی کنید. یک زندگی راحت داشته باشید، نه یک زندگی تظاهری. برای تحت ‌تاثیر قرار دادن دیگران خرج اضافی نکنید. طوری زندگی نکنید که خودتان را گول بزنید که ثروت با اموال مادی سنجیده می‌شود. پولتان را عاقلانه مدیریت کنید تا پولتان شما را مدیریت نکند.

 

16- به دیگران احترام بگذارید و به آن‌ها حسی خوب منتقل کنید. در زندگی و کار، اینکه چقدر حرف می‌زنید مهم نیست، اینکه چطور باعث می‌شوید دیگران شاد شوند اهمیت دارد. به بزرگترها و کوچکترهایتان و همه آدم‌هایی که شایسته احترامند احترام بگذارید. با همه با همان سطح احترامی که با پدربزرگتان برخورد می‌کنید و با همان میزان صبری که برای برادر کوچکترتان صرف می‌کنید رفتار کنید.

 

17- در هر کاری بهترین باشید. اگر قرار نیست کاری را درست انجام دهید اصلاً چه دلیلی دارد آن را انجام دهید. در کار و در تفریحاتتان بهترین باشید. برای خودتان یک اعتبار ایجاد کنید، اعتبار انجام فوق ‌العاده هر کار.

 

18- کسی باشید که برای آن زاده شده‌اید. باید از قلبتان پیروی کنید و کسی شوید که قرار بوده بشوید. بعضی از ما زاده شده‌اید که موسیقیدان شویم. بعضی از ما شاعر به دنیا آمده‌ایم و بعضی دیگر به دنیا آمده‌ایم که تجارت کنیم. هرکاری که تصمیم می‌گیرید دنبال کنید را باید در همه نسوخ بدنتان حس کنید. زندگیتان برای برآوردن آمال و آرزوهای دیگران تلف نکنید.

  

اما از اینها گذشته، هرکجا که توانستید بخندید، هرکجا که باید عذرخواهی کنید و چیزی را که نمی‌توانید تغییرش دهید، رها کنید. زندگی کوتاه اما اعجاب‌انگیز است. از آن لذت ببرید.

 

 

 

به نام زندگي

 

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

 

 

 

http://www.uploadtak.com/images/unkmixy2cm1bybh4h59o.jpg

در بخشیدن خطای ‏دیگران مانند شب باش




در فروتنی مانند زمین ‏باش




در مهر و دوستی مانند ‏خورشید باش




هنگام خشم و غضب مانند ‏کوه باش




در سخاوت و کمک به‏ دیگران مانند رود باش




در هماهنگی و کنار‏ آمدن با دیگران مانند دریا باش




خودت باش همانگونه که‏ مینمایی



پس از تعمق در این هفت‏ پند به این کلمات یک بار دیگر دقت کن :
شب ، زمین ، خورشید ،‏ کوه ، رود ، دریا و انسان


‏زیباترین‏ خلقت های آفریدگار

 

 

 

 

حافظ


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را

صائب تبریزی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

شهریار

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس که چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

فاطمه دریایی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟




کامران سعادتمند


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

نه او را دست و پا بخشم نه شهری چون بخارا را

همان دل بردنش کافی، که من را بیدلم کرده
نمیخواهم چوطوطی من، بگویم آن غزلها را

غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق
و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را
میان دلبر و دلدار نباشد حرفِ بخشیدن
اگر دلداده میباشید مگویید این سخنها را

 

 

آموخته ام که
با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه،
رختخواب خريد ولي خواب نه،
ساعت خريد ولي زمان نه،
مي توان مقام خريد
ولي احترام نه،
مي توان کتاب خريد ولي دانش نه
، دارو خريد ولي سلامتي نه
، خانه خريد ولي زندگي نه و
بالاخره ، مي توان
قلب
خريد، ولي عشق را نه.
 
آموخته ام ... که تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردي
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه اي از طرف کودکي، نه گفت
آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه اي
با وي
به دور از جدي بودن باشيم
آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در يک شب تابستاني در کودکي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است
آموخته ام ... که زندگي مثل يک دستمال لوله اي است، هر چه به انتهايش نزديکتر مي شويم سريعتر حرکت مي کند
آموخته ام ... که پول شخصيت نمي خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند
آموخته ام ... که خداوند همه چيز را در يک روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به
دست بياورم
آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد
آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد
آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که آرزويم اين است که قبل از مرگ مادرم يکبار به او بيشتر بگويم دوستش دارم
آموخته ام ... که لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن، نگاه را وسعت داد
چارلی چاپلین

 

تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر

تولدت مبارک...


 
 
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 
 
دوســــــــــــــــــــــــــــــتت    دارم
 
 
 
 
 

 

هر چه پير تر ميشی‌ ثروتمند تر ميشيی ! چه به خواهی‌ چه نخواهی :13:

 
 
 
 
نقره در سر
   
 
طلا در دهان


 سنگ در کليه
 
 
قند در خون
 
سرب در پا
 
   
آهن در رگها
 
 
و مقدار بسيار فراوانی گاز طبيعی برای صدور :D

 

آيا هرگز گمان می کرديد شما يک چنين دارائی هایی را درخود جمع کنید؟؟ :1:

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 
 
 

یه روزی مرغ تو هم تخم طلا میزاره

تخم طلا رو میفروشی با هاش یه زندگی میخری

هنوزم یه جایی هست آسمونش آبی باشه

دریاهاش سبز سبز آدماش سبز سبز

یه روزی مرغ تو نوکشو روژ لب میزنه

ماتیکو میبری میبوسی باهاش یه زندگی میکنی

هنوزم آدمی هست روژ لبش مشکی باشه

رنگ غضیه کاکائو طعم غضیه کاکائو

یه روز تو هم مثل مرغت تخم دو زرده میزاری

خودتو واسش ذبح میکنی دلتو واسش نصف میکنی

هنوزم سرابی هست که وقتی میرسی آب باشه

با یه لذت واقعی حال از ته دل واقعی

یه روزی همه مرغ ها دل و جیگرو به سیخ میکشن

دل و جیگرو لا نون میزاری نارنج و ریحون میزاری

هنوزم یه حرفی هست تا دل آدم رو بلرزونه

چشات پر از اشک شوق گونه هات پر از اشک شوق

یه روزی مرغ وجودت پرهاشو قیچی میکنه

پر ها رو میریزی تو ا ون بالش اروم میگیری تو اون بالش

هنوزم رو زمین یه بهونه ای پیدا میشه

گریه هات همه واسه اون خنده هات همه واسه اون

 

 

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

۳ رجب

مصادف با میلاد حضرت علی را به همه ی مسلمان های دنیا تبریک میگم

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن

که نگین بادشاهی دهدت کرم گدا را


جايش را کسي پر نميکند "پدر را ميگويم

 هر چند ساعت ها بيرون از خانه بود دير ميرسيد

 گاهي خواب بوديم و گاهي بيداراو خسته بود و ما بازيگوش

وقتي به خانه ميرسيد همه ساکت ميشديم اگر شيطنت ميکرديم

چشم غره اش آسمان را بر سرمان آوار ميکرد

"جايش را کسي پر نميکند" در فصل امتحانت کمتر به درس هايم ميرسيد

نمره ام را هميشه از او پنهان ميکردم و از مادرم ميخواستم به او چيزي نگويد.

گاهي در ميان سال از من ميپرسيد راستي تو کلاس چندم هستي؟

دغدغه هايش انقدر زياد بود که يادش ميرفت کلاس سومم يا چهارم!

"جايش را کسي پر نميکند" وقتي هميشه احساس ميکردم تکيه گاهي محکم براي من است

 به ياد مي آورم روزهايي که از اخمش عصباني ميشدم،

 از سختگيري اش کلافه وشايد از نصيحتهايش کسل،

اما اين روزها که دغدغه همه روز پدر است

جاي شوق و عصبانيتش، جاي قهر و آشتيش ، جاي پول تو جيبيش،

 حتي جاي چشم غره هايش هم خاليست....
         

 ( روز مرد هم مبارک )

 

 

 

مي نويسم از قلب مهربانت از آن احساس پاکت 

مي نويسم از چشمان زيبايت ازنگاه پر از عشقت 

با صداقت مي نويسم 

نخستين عشقم تويي 

و با يکدلي مي نويسم که با تو 

تا آخرين لحظه خواهم ماند 

با چشمان خيس مي نويسم 

که خيلي مهرت در دلم نشسته و با بغض مي نويسم 

مي نويسم از آن حرفهاي شيرينت 

و آن لحظه ي رويايي که من و تو در آن آشنا شديم 

و شيفته ي قلب هاي سرخ هم شديم 

آن چه که مي نويسم حرف دل است و بس 

حرف دل عاشق و بي قرار من 

مي نويسم و فرياد مي زنم 

 دوستت دارم

 
 
"""""""""""""""""""""""""""""""""

خیلی سخته وقتی حاضر باشی همه چیتو برای لبخند یکی فدا کنی ولی خودش ندونه

خیلی سخته که اشکاتو پنهون کنی تا لبخند از لباش جدا نشه

خیلی سخته با اشکات دعوا بگیری که نیان پایین چون نمیفهمن عشق چیه

خیلی سخته وقتی مجبور بشی به خاطر عشقت بغضتو با یه لیوان آب سرد قورت بدی

خیلی سخته وقتی ببینی تنها کسی که برات ارزش داره حالش خوب نیست و هیچ کاری از دستت بر نیاد

چه جالب که تموم این چیزا خیلی سخته ولی مجموع این ها وخیلی چیزای سخت دیگه که تو صندوق قلبمون میمونه یه کلمه  یه احساس و واژه زیبایی به نام عشق رو به وجود میارن .

به عقیده من عشق مجموع سختی هایی ست که باید برای داشتن اون برای اینکه لبخند رو لباش باشه و صدای خنده هاشو بشنوی تجربه کنی چقدر جالب که سخت ترین اعمال عشق برای یه عاشق همیشه زیباترین و مقدس ترین اصول عشقه .

 
"""""""""""""""""""""""""""""""""
 

یه دوست معمولی وقتی میاد خونت، مثل مهمون رفتار می کنه

یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز می کنه و از خودش پذیرایی می کنه

 

یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده

یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه

 

یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه

یه دوست واقعی اسم و شماره تلفن اونها رو تو دفترش داره

 

یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت میاره

یه دوست واقعی زودتر میاد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به کمکت همه جا رو جمع و جور کنه

 

یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی

یه دوست واقعی می پرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟

 

یه دوست معمولی ازت می خواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی

یه دوست واقعی می خواد مشکلاتت رو حل کنه

 

یه دوست معمولی وقتی بینتون بحثی می شه دوستی رو تموم شده می دونه

یه دوست واقعی بعد از یه دعوا هم بهت زنگ می زنه

 

یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره

یه دوست واقعی می خواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی

 

و بالاخره

یه دوست معمولی این حرف های منو می خونه و فراموش می کنه

    یه دوست واقعی...............

 
"""""""""""""""""""""""""""""""""
 

 تنهایی را دوست دارم زيرا بی وفا نيست ..

. تنهايی را دوست دارم زيرا عشق دروغی در آن نيست ..

. تنهايی را دوست دارم زيرا تجربه کردم ..

. تنهايی را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ..

. تنهايی را دوست دارم زيرادل های شکسته همیشه تنهاست

"""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 

میگن این ایام ایامه فاطمیست! ایامی که حضرت فاطمه(س) به شهادت میرسن! خدایا،به حق همین شب های عزیز،به حق شبایی که حضرت علی تو تنهاییش واسه یاس پراحساسش اشک میریخت،به حق اشک های حضرت زینب به حق بانو فاطمه زهرا ازت میخوام اون هایی رو که واقعا همدیگه رو دوست دارن و عاشق همدیگه هستن و عشقشون پاکه ٬خدایی تنها نزاری...
 
"""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 

آمدي ديوانه ام كردي و رفتي بي وفا

با غمت هم خانه ام كردي و رفتي بي وفا

مثل شمعي بودي و با ياد خود اي نازنين

تا ابد پروانه ام كردي و رفتي بی وفا
 
 
"""""""""""""""""""""""""""""""""
 

یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو

 بشکونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...

می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.

توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.

می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی

 تفاوتی...

می خوام تنها باشم... ولی...

 

 


 

 

چند بار  امید  بستی  و دام   بر نهادی   تا  دست  یاری  دهنده  ،

کلامی    مهرآمیز،  نوازشی  یا گوش  شنوا  به چنگ آری ؟

چند بار دامت تهی یافتی ؟ از پای منشین ، آماده شو تا دیگر

بار و دیگر بار دام باز بگسترانی .

پس از سفرهای بسیار و عبور از فراز و فرود امواج این دریای

طوفان  خیز برآنم که در کنار تو لنگر افکنم ، بادبان برچینم ،

پارو وا نهم  ، سُکان رها کنم و خلوت لنگرگاهت درآیم

و در کنارت پهلو گیرم ، آغوشت را بازیابم ،

اسطواره  امن زمین را زیر پای خویش .

پنجه در افکنده ایم با دستهایمان به جای رها شدن ، سنگین

سنگین بر دوش می کشیم بار دیگران را به جای همراهی

کردنشان ، عشق ما نیازمند رهایی است نه تصاحب ،

در راه خویش ایثار باید نه انجام وظیفه .

سپیده دمان ار پس شبی دراز در جان خویش آواز خروسی می شنوم

از دور دست و با سومین بانگش در می یابم که رسوا شده ام .

زخم زننده ، مقاوت ناپذیر ، شگفت انگیز و پر راز و رمز است

آفرینش و همه آن چیز ها که شدن را امکان می دهد .

                        

"""""""""""""""""""""""""""""""""""

 
من نه ، دلم برای تو نمی سوزد برای تو ، تو که مرا ترک می کنی و تا ابد تو را

به خاطررنجی که بر من روا می داری نمی بخشم ، هرگز. تو راه رسم عشق

ورزیدن را نمی دانی و از این رو همیشه تنها خواهی ماند. برو ، برو و روی

از من بگردان  چون  ، چون نمی خواهم گریه کنم. من حتی دلم برای خودم هم

نمی سوزد چون هنوز تو را دوست دارم ، چون هنوز تو را دوست دارم.

هرگز تو را به خاطر رنجی که بر من روا می داری نمی بخشم هرگز ،

هرگز و تو ، تو که راه رسم عشق ورزیدن را نمی دانی همیشه تنها

خواهی ماند ، تنهای تنها ، برو ، برو و روی از من بگردان ، مرا نگاه نکن زیرا

نمی خواهمگریه کنم ، من حتی دلم برای خودم هم نمی سوزد چون هنوز تو

 را دوست دارم  ، هنوز دوستت دارم..........

 
 
"""""""""""""""""""""""""""""""

 

در این دنیا نکردم من گناهی فقط کردم یک نگاه نیم نگاهی به

تلویزیون و بعد هم هیچی دیگه اینم آخر و عاقبتمان .

باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می چکد بر بام خانه یادم آید زیر باران

که ای وای خیس شدم ، باید زودی برم خونه ، چتر هم که  ندارم چی کار کنم ،

ماشین هم گیر نمی یاد ، پیاده  هم که باید جناره ام برسه خونه ، خدایا

  خودت کمک کن.

 
"""""""""""""""""""""""""""""""
 

بوی باران بوی سبزه بوی خاک ، شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک .

آسمان آبی و ابر سپید ،برگهای سبز بید ، عطر نرگس ، رقص باد ، نغمه ی شوق

پرستوهای شاد ،خلوت گرم کبوترهای مست ... نرم نرمک می رسد اینک بهار ،

خوش به حال روزگار ، خوش به حال چشمه ها و دشت ها ،  خوش به حال

دختر میخک که می خندد به ناز ، خوش به حال جام لبریز از شراب ، خوش به حال آفتـــــاب ،

ای دل من گرچه در این روزگار ، جامه ی رنگین نمی پوشی به کام ، باده ی رنگین نمی بینی

به جام ،  نقل و سبزه در میان سفره نیست ، جامت از آن که می باید تهی است ،

 ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی ( نرگسی ؟ ) با نسیم ، ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ،

  ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم  از بهار ، گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ ، هفت

رنگش می شود هفتاد رنگ. 

 
"""""""""""""""""""""""""""""""
 

 

رویا و خیال است و تو در این لحظه ی زود گذر از آن من هستی ، بیا تا با شتاب

این رویا را دریابیم ، رویایی که درخشش و گیرایی شراب را دارد .

آیا کسی از این واقعیت آگاه است یا چیزی است که تنها

زاده ی خیال ما دو دلداده است . آیا آنچه که اکنون فاصله ای گذران است

می تواند آغاز یک عشق باشد.دلباخته ی تو شدن و به تو عشق ورزیدن همچون 

دنیایی زیبا و شگفت انگیز است و بیش از آن است که قلب من یارای

تحمل آن را داشته باشد.عزیزم برای کسی که دلباخته تو می شود

 تمامی دنیا رنگ دیگری دارد ، هیچ کس نمی داند به

راستی چه زمان عشق پایان می گیرد  پس تا آن هنگام  تو ای

 دلخواه من ترکم نکن ، آیا کسی از این واقعیت آگاه است یا چیزی است

که تنها زاده ی خیال مالدو دلداه است .

  آنچه که اکنون فاصله ای گذران است آیا می تواند آغازیک باشد.

 
"""""""""""""""""""""""""""""""
 

 
 

می دانم همه چیز بهانه ایست برای آمدن تو حتی دلتنگی هایم ، گریه هایم ،

نوشته هایم ، بی پروا بگویم می خواهم تو امّا نی خواهم روز

 موعود روزی باشد قبل از آنکه بمیرم . به نظر شما آیا این

خودخواهی است ؟ می دانم در این دنیا نمی شود عظمت تو را فهمید .

گاهی اوقات می خواهم دنیا آن قدر بدتر از این شود که تو بیایی.

امّا بد پشیمان می شوم و از خدا می خواهم که تو نه با دلی شکسته

بلکه با دلی پر امید به سوی دل های خواهانت بیایی و ما را ، دنیا را

و عالم را با خوبی پیوند بزنی.

 
"""""""""""""""""""""""""""""""

 

با اولین باران پاییزی به جهان خواهم آمد و با آخرین پولک برف خواهم مرد ، زندگی

من و تو ای غم تنها در دو فصل جاریست.


 
"""""""""""""""""""""""""""""""
 

 

بشنو همسفر من ، با هم رهسپار راه دردیم با هم لحظه ها را گریه کردیم ما

در صدای بی صدای گریه بودیم ما از عبور تلخ لحظه  قصه ساختیم

  شاید در این راه اگر با هم بمانیم وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم .

ما موجودیت خودمون رو اعلا  م می کنیم  پروزدگار به رسولش فرموده تا اسلام رو

به همه معرفی کنه ، درها را باز کنید تا دنیا صدای مارو بشنوه ، الّله اکبر ...الله اکبر

خدا نکنه تا آدم نشدیم اون دنیا بهمون رو بیاره.

 

 

 

 
 
 
 
 
یه پسر با یک نگاه از یک دختر خوشش میاد...

وعشق از طرف اون شروع میشه تا جایی که

زندگیش رو پای عشقش میذاره...

اما...

 دختر باور نمیکنه چون یه چیزایی دیده و شنیده

تا دختر میاد پسر رو باور کنه ‌‌پسر دلسرد و خسته میشه...

میره با یکی دیگه

بعد که دختر تازه تونسته پسر رو باور کنه

میره طرفش ولی پسرو با یکی دیگه میبینه

اینجاست که میگه:حدسم درست بود

.

.

.

چرا این جوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 
 
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 
 
 
 
وقتی تو خودت گیر می کنی

وقتی همه چیز برات می شه یه سوال!

وقتی توی تکرار صحنه ها اسیر میشی

وقتی اونقدر خسته ای که حتی از فکر کردن به فکر کردن هم بیزار میشی

وقتی کسی نیست که بفهمه چی میگی

وقتی مطمئنی! اونی که امروز می آد فردا میره...

وقتی مجبوری خودتم گول بزنی

وقتی حتی شهامت خیلی چیزهارو نداری!!!

وقتی میدونی هیچ کس و هیچ چیز خودش نیست

وقتی میدونی همه چی دروغه

وقتی میدونی نباید به هیچ قول و قراری اعتماد کنی!

وقتی میفهمی که نباید میفهمیدی

وقتی روزگار یادت میده که باید سوخت و ساخت

وقتی به یاد کسی هستی که به یادت نیست

وقتی حاضری بمیری تا یه لحظه با اون باشی ولی اون...

وقتی می خندی به این که کارت از گریه گذشته

وقتی قراره هیچ چیز جای خودش نباشه

وقتی منتظر یه اتفاقی ولی اون اتفاق هیچ وقت نمی افته...

وقتی نباید اونی باشی که هستی

وقتی بهت می فهمونن دوست داشتن یه معاملست

وقتی تورو به خاطر صداقتت محکوم می کنن

وقتی خوش حال میشن که غرورت بشکنه

وقتی حرفاتو فقط دیوار می فهمه

وقتی...

اون وقت میشی یه نا امید مثل من...

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

 

وقتی کسی را دوست دارید....

وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان میشود.

وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت میکنید

وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس میکنید.

وقتی کسی را دوست دارید، زمانیکه در کنارش راه می‌روید، احساس غرور میکنید.

وقتی کسی را دوست دارید، تحمل دوری‌اش برایتان مشکل است.

وقتی کسی را دوست دارید، شادی‌اش برایتان زیباترین منظره‌ی دنیا و ناراحتی او برایتان سنگین‌ترین غم دنیا

است.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن، برایتان سخت و دشوار اس

وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که بن‌بست می‌رسید، با صحبت کردن با او، به آرامش می‌رسید.
وقتی کسی را دوست دارید
، برای دیدنش لحظه‌شماری میکنید.
وقتی کسی را دوست دارید
، حاضرید از خواسته‌هایتان برای شادی او بگذرید.
وقتی کسی را دوست دارید
، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت میدهید.
وقتی کسی را دوست دارید
، حاضرید هرجایی بروید، فقط او در کنارتان باشد.
وقتی کسی را دوست دارید
، ناخودآگاه برایش احترام خاصی، قائلید.
وقتی کسی را دوست دارید
، تحمل سختی‌ها برایتان آسان میشوند و دلخوشی‌های زندگیتان فراوان میشوند.
وقتی کسی را دوست دارید
، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع اینچنین نباشد.
وقتی کسی را دوست دارید، به همه‌چیز امیدوارانه می‌نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می‌شمارید.
وقتی کسی را دوست دارید
، با موفقیت و محبوبیت او احساس شادی و سربلندی میکنید.
وقتی کسی را دوست دارید، کلمه‌ی تنهایی برایتان بی‌معناست

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

آیا میدانید “شب بخیر” در آخر بعضی اسمس ها

مساوی با “خفه شو دیگه ” است!؟

.

.

.

یک دستگاه الاغ مدل بالا

تیپ قاطر

سم اسپرت

ارتفاع تا زانو

دارای کارت یونجه

مصرف صدی یه مشت علف !

گردن هیدرولیک

دزدگیر مجیک جفتک

پالان چرمی

بوق عرعر بلبلی

طوسی متالیک

فروشی محصول ۲۰۱۱ شرکت غضنفر  !

.

.

.

حیف نون صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره

می بینه شده ۶۰۰ تومن.

می گه:‌ اوه اوه! از اصحاب کهف هم بیشتر خوابیدم!

.

.

.

این خرٍ درونمه که دوست داره !

وگرنه میدونی که خودم ازت متنفرم !

.

.

.

پیامک حیف نون به نامزدش:

قدیما برق ها رو روشن میذاشتیم میرفتیم مسافرت،

دزده فک کنه یکی خونه هست، الان هرجوری حساب میکنیم

برق ها رو خاموش کنیم و دزد بزنه به صرفه تره !

.

.

.

ازدواج یعنی از دست دادن توجه تعداد کثیری از افراد

و بدست آوردن بی توجهی یک فرد !

.

.

.

خدایا به خوبان عزت داده ای به بدان ثروت

نکند ما به تماشای جهان آمده ایم!!؟

.

.

.

فقط کاشف الکل رازی نبود !

مصرف کنندگان الکل هم راضی اند

.

.

.

اگر داری زنی زشت و دغل باز / تو نیکی میکن و در دجله انداز

بکن خود را خلاص از دست آن زن / که ایزد در خیابانت دهد باز !

.

.

.

اینایی که همه چیزو رو دسکتاپ سیو می‌کنن

همونایی هستن که از راه می‌رسن شلوارشونو پرت می‌کنن گوشه‌ی اتاق !

.

.

.

بدنبال ناکامی طرح چاپ عکس قلب و روده و قلوه

بر روی پاکت سیگار در ایجاد بی میلی نسبت به

مصرف سیگار

شرکت دخانیات طرح نوشتن “فحش…خواهر – مادر”

را در آینده نزدیک عملی خواهد کرد

.

.

.

سالهای متمادیه برام سواله

واقعاً… ، توکه با عشوه گری، از همه دل میبری ، منو شیدا میکنی ، چرا

نمی رقصی ؟؟؟؟

مشکلت دقیقاً چیه ؟!؟!؟!

.

.

.

اونی که رفت اگه برگرده از دوست داشتن نیست واسه اینه که بهترشو پیدا نکرده

.

.

.

می دونی چرا با ازدواج دین آدم کامل میشه؟

چون تا قبل ازدواج فکر میکنه دنیا بهشته …!!؟

اما بعدش به جهنم اعتقاد پیدا میکنه!!!؟؟؟؟

.

.

.

تفسیر “یک دقیقه”، از زبان کسی که پشت در توالت منتظر ایستاده

با کسی که داخل توالت است, نشان می دهد که زمان یک تعریف واحد ندارد !

.

.

.

غضنفر یه دوقولو میبینه بعد میزنه زیر خنده

میگن چرا میخندی..؟

میگه تابلوئه فوتوشاپه

 

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""


آیا میدانید “شب بخیر” در آخر بعضی اسمس ها

مساوی با “خفه شو دیگه ” است!؟

.

.

.

یک دستگاه الاغ مدل بالا

تیپ قاطر

سم اسپرت

ارتفاع تا زانو

دارای کارت یونجه

مصرف صدی یه مشت علف !

گردن هیدرولیک

دزدگیر مجیک جفتک

پالان چرمی

بوق عرعر بلبلی

طوسی متالیک

فروشی محصول ۲۰۱۱ شرکت غضنفر  !

.

.

.

حیف نون صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره

می بینه شده ۶۰۰ تومن.

می گه:‌ اوه اوه! از اصحاب کهف هم بیشتر خوابیدم!

.

.

.

این خرٍ درونمه که دوست داره !

وگرنه میدونی که خودم ازت متنفرم !

پیامک حیف نون به نامزدش:

قدیما برق ها رو روشن میذاشتیم میرفتیم مسافرت،

دزده فک کنه یکی خونه هست، الان هرجوری حساب میکنیم

برق ها رو خاموش کنیم و دزد بزنه به صرفه تره

ازدواج یعنی از دست دادن توجه تعداد کثیری از افراد

و بدست آوردن بی توجهی یک فرد !

خدایا به خوبان عزت داده ای به بدان ثروت

نکند ما به تماشای جهان آمده ایم!!؟

فقط کاشف الکل رازی نبود !

مصرف کنندگان الکل هم راضی اند

اگر داری زنی زشت و دغل باز / تو نیکی میکن و در دجله انداز

بکن خود را خلاص از دست آن زن / که ایزد در خیابانت دهد باز !

اینایی که همه چیزو رو دسکتاپ سیو می‌کنن

همونایی هستن که از راه می‌رسن شلوارشونو پرت می‌کنن گوشه‌ی اتاق !

بدنبال ناکامی طرح چاپ عکس قلب و روده و قلوه

بر روی پاکت سیگار در ایجاد بی میلی نسبت به

مصرف سیگار

شرکت دخانیات طرح نوشتن “فحش…خواهر – مادر”

را در آینده نزدیک عملی خواهد کرد

سالهای متمادیه برام سواله

واقعاً… ، توکه با عشوه گری، از همه دل میبری ، منو شیدا میکنی ، چرا

نمی رقصی ؟؟؟؟

مشکلت دقیقاً چیه ؟!؟!؟!

اونی که رفت اگه برگرده از دوست داشتن نیست واسه اینه که بهترشو پیدا نکرده

می دونی چرا با ازدواج دین آدم کامل میشه؟

چون تا قبل ازدواج فکر میکنه دنیا بهشته …!!؟

اما بعدش به جهنم اعتقاد پیدا میکنه!!!؟؟؟؟

تفسیر “یک دقیقه”، از زبان کسی که پشت در توالت منتظر ایستاده

با کسی که داخل توالت است, نشان می دهد که زمان یک تعریف واحد ندارد !

غضنفر یه دوقولو میبینه بعد میزنه زیر خنده

میگن چرا میخندی..؟

میگه تابلوئه فوتوشاپه

 

 

 
 
 
 
 
یه پسر با یک نگاه از یک دختر خوشش میاد...

وعشق از طرف اون شروع میشه تا جایی که

زندگیش رو پای عشقش میذاره...

اما...

 دختر باور نمیکنه چون یه چیزایی دیده و شنیده

تا دختر میاد پسر رو باور کنه ‌‌پسر دلسرد و خسته میشه...

میره با یکی دیگه

بعد که دختر تازه تونسته پسر رو باور کنه

میره طرفش ولی پسرو با یکی دیگه میبینه

اینجاست که میگه:حدسم درست بود

.

.

.

چرا این جوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 
 
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
 
 
 
 
 
وقتی تو خودت گیر می کنی

وقتی همه چیز برات می شه یه سوال!

وقتی توی تکرار صحنه ها اسیر میشی

وقتی اونقدر خسته ای که حتی از فکر کردن به فکر کردن هم بیزار میشی

وقتی کسی نیست که بفهمه چی میگی

وقتی مطمئنی! اونی که امروز می آد فردا میره...

وقتی مجبوری خودتم گول بزنی

وقتی حتی شهامت خیلی چیزهارو نداری!!!

وقتی میدونی هیچ کس و هیچ چیز خودش نیست

وقتی میدونی همه چی دروغه

وقتی میدونی نباید به هیچ قول و قراری اعتماد کنی!

وقتی میفهمی که نباید میفهمیدی

وقتی روزگار یادت میده که باید سوخت و ساخت

وقتی به یاد کسی هستی که به یادت نیست

وقتی حاضری بمیری تا یه لحظه با اون باشی ولی اون...

وقتی می خندی به این که کارت از گریه گذشته

وقتی قراره هیچ چیز جای خودش نباشه

وقتی منتظر یه اتفاقی ولی اون اتفاق هیچ وقت نمی افته...

وقتی نباید اونی باشی که هستی

وقتی بهت می فهمونن دوست داشتن یه معاملست

وقتی تورو به خاطر صداقتت محکوم می کنن

وقتی خوش حال میشن که غرورت بشکنه

وقتی حرفاتو فقط دیوار می فهمه

وقتی...

اون وقت میشی یه نا امید مثل من...

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

 

وقتی کسی را دوست دارید....

وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان میشود.

وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت میکنید

وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس میکنید.

وقتی کسی را دوست دارید، زمانیکه در کنارش راه می‌روید، احساس غرور میکنید.

وقتی کسی را دوست دارید، تحمل دوری‌اش برایتان مشکل است.

وقتی کسی را دوست دارید، شادی‌اش برایتان زیباترین منظره‌ی دنیا و ناراحتی او برایتان سنگین‌ترین غم دنیا

است.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن، برایتان سخت و دشوار اس

وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که بن‌بست می‌رسید، با صحبت کردن با او، به آرامش می‌رسید.
وقتی کسی را دوست دارید
، برای دیدنش لحظه‌شماری میکنید.
وقتی کسی را دوست دارید
، حاضرید از خواسته‌هایتان برای شادی او بگذرید.
وقتی کسی را دوست دارید
، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت میدهید.
وقتی کسی را دوست دارید
، حاضرید هرجایی بروید، فقط او در کنارتان باشد.
وقتی کسی را دوست دارید
، ناخودآگاه برایش احترام خاصی، قائلید.
وقتی کسی را دوست دارید
، تحمل سختی‌ها برایتان آسان میشوند و دلخوشی‌های زندگیتان فراوان میشوند.
وقتی کسی را دوست دارید
، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع اینچنین نباشد.
وقتی کسی را دوست دارید، به همه‌چیز امیدوارانه می‌نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می‌شمارید.
وقتی کسی را دوست دارید
، با موفقیت و محبوبیت او احساس شادی و سربلندی میکنید.
وقتی کسی را دوست دارید، کلمه‌ی تنهایی برایتان بی‌معناست

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

آیا میدانید “شب بخیر” در آخر بعضی اسمس ها

مساوی با “خفه شو دیگه ” است!؟

.

.

.

یک دستگاه الاغ مدل بالا

تیپ قاطر

سم اسپرت

ارتفاع تا زانو

دارای کارت یونجه

مصرف صدی یه مشت علف !

گردن هیدرولیک

دزدگیر مجیک جفتک

پالان چرمی

بوق عرعر بلبلی

طوسی متالیک

فروشی محصول ۲۰۱۱ شرکت غضنفر  !

.

.

.

حیف نون صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره

می بینه شده ۶۰۰ تومن.

می گه:‌ اوه اوه! از اصحاب کهف هم بیشتر خوابیدم!

.

.

.

این خرٍ درونمه که دوست داره !

وگرنه میدونی که خودم ازت متنفرم !

.

.

.

پیامک حیف نون به نامزدش:

قدیما برق ها رو روشن میذاشتیم میرفتیم مسافرت،

دزده فک کنه یکی خونه هست، الان هرجوری حساب میکنیم

برق ها رو خاموش کنیم و دزد بزنه به صرفه تره !

.

.

.

ازدواج یعنی از دست دادن توجه تعداد کثیری از افراد

و بدست آوردن بی توجهی یک فرد !

.

.

.

خدایا به خوبان عزت داده ای به بدان ثروت

نکند ما به تماشای جهان آمده ایم!!؟

.

.

.

فقط کاشف الکل رازی نبود !

مصرف کنندگان الکل هم راضی اند

.

.

.

اگر داری زنی زشت و دغل باز / تو نیکی میکن و در دجله انداز

بکن خود را خلاص از دست آن زن / که ایزد در خیابانت دهد باز !

.

.

.

اینایی که همه چیزو رو دسکتاپ سیو می‌کنن

همونایی هستن که از راه می‌رسن شلوارشونو پرت می‌کنن گوشه‌ی اتاق !

.

.

.

بدنبال ناکامی طرح چاپ عکس قلب و روده و قلوه

بر روی پاکت سیگار در ایجاد بی میلی نسبت به

مصرف سیگار

شرکت دخانیات طرح نوشتن “فحش…خواهر – مادر”

را در آینده نزدیک عملی خواهد کرد

.

.

.

سالهای متمادیه برام سواله

واقعاً… ، توکه با عشوه گری، از همه دل میبری ، منو شیدا میکنی ، چرا

نمی رقصی ؟؟؟؟

مشکلت دقیقاً چیه ؟!؟!؟!

.

.

.

اونی که رفت اگه برگرده از دوست داشتن نیست واسه اینه که بهترشو پیدا نکرده

.

.

.

می دونی چرا با ازدواج دین آدم کامل میشه؟

چون تا قبل ازدواج فکر میکنه دنیا بهشته …!!؟

اما بعدش به جهنم اعتقاد پیدا میکنه!!!؟؟؟؟

.

.

.

تفسیر “یک دقیقه”، از زبان کسی که پشت در توالت منتظر ایستاده

با کسی که داخل توالت است, نشان می دهد که زمان یک تعریف واحد ندارد !

.

.

.

غضنفر یه دوقولو میبینه بعد میزنه زیر خنده

میگن چرا میخندی..؟

میگه تابلوئه فوتوشاپه

 

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""


آیا میدانید “شب بخیر” در آخر بعضی اسمس ها

مساوی با “خفه شو دیگه ” است!؟

.

.

.

یک دستگاه الاغ مدل بالا

تیپ قاطر

سم اسپرت

ارتفاع تا زانو

دارای کارت یونجه

مصرف صدی یه مشت علف !

گردن هیدرولیک

دزدگیر مجیک جفتک

پالان چرمی

بوق عرعر بلبلی

طوسی متالیک

فروشی محصول ۲۰۱۱ شرکت غضنفر  !

.

.

.

حیف نون صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره

می بینه شده ۶۰۰ تومن.

می گه:‌ اوه اوه! از اصحاب کهف هم بیشتر خوابیدم!

.

.

.

این خرٍ درونمه که دوست داره !

وگرنه میدونی که خودم ازت متنفرم !

پیامک حیف نون به نامزدش:

قدیما برق ها رو روشن میذاشتیم میرفتیم مسافرت،

دزده فک کنه یکی خونه هست، الان هرجوری حساب میکنیم

برق ها رو خاموش کنیم و دزد بزنه به صرفه تره

ازدواج یعنی از دست دادن توجه تعداد کثیری از افراد

و بدست آوردن بی توجهی یک فرد !

خدایا به خوبان عزت داده ای به بدان ثروت

نکند ما به تماشای جهان آمده ایم!!؟

فقط کاشف الکل رازی نبود !

مصرف کنندگان الکل هم راضی اند

اگر داری زنی زشت و دغل باز / تو نیکی میکن و در دجله انداز

بکن خود را خلاص از دست آن زن / که ایزد در خیابانت دهد باز !

اینایی که همه چیزو رو دسکتاپ سیو می‌کنن

همونایی هستن که از راه می‌رسن شلوارشونو پرت می‌کنن گوشه‌ی اتاق !

بدنبال ناکامی طرح چاپ عکس قلب و روده و قلوه

بر روی پاکت سیگار در ایجاد بی میلی نسبت به

مصرف سیگار

شرکت دخانیات طرح نوشتن “فحش…خواهر – مادر”

را در آینده نزدیک عملی خواهد کرد

سالهای متمادیه برام سواله

واقعاً… ، توکه با عشوه گری، از همه دل میبری ، منو شیدا میکنی ، چرا

نمی رقصی ؟؟؟؟

مشکلت دقیقاً چیه ؟!؟!؟!

اونی که رفت اگه برگرده از دوست داشتن نیست واسه اینه که بهترشو پیدا نکرده

می دونی چرا با ازدواج دین آدم کامل میشه؟

چون تا قبل ازدواج فکر میکنه دنیا بهشته …!!؟

اما بعدش به جهنم اعتقاد پیدا میکنه!!!؟؟؟؟

تفسیر “یک دقیقه”، از زبان کسی که پشت در توالت منتظر ایستاده

با کسی که داخل توالت است, نشان می دهد که زمان یک تعریف واحد ندارد !

غضنفر یه دوقولو میبینه بعد میزنه زیر خنده

میگن چرا میخندی..؟

میگه تابلوئه فوتوشاپه

 

 


*
*حافظ**
**اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را **

**به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را*
*
**صائب تبریزی*
*
**اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را**

**به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را**

**هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد**

**نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را*
*
**شهریار*
*
**اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را**

**به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را**

**هر آنکس که چیز می بخشد بسان مرد می بخشد**

** **نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را**

**سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند**

**نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را*
*
**فاطمه دریایی*
*اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را*

* **خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را*

*نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را*

* **مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟*

*و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ** *

*که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را*

*نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را** *

*فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟*
*


*
*کامران سعادتمند*
*
*
*اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
*
*نه او را دست و پا بخشم نه شهری چون بخارا را
*
*همان دل بردنش کافی، که من را بیدلم کرده*

*نمیخواهم چوطوطی من، بگویم آن غزلها را
*
*غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق*

*و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را*

*میان دلبر و دلدار نباشد حرفِ بخشیدن*

*اگر دلداده میباشید مگویید این سخنها را*







درد دلی با آینه

وقتی نگاهت می کنم دلم هری می ریزد و چشمان ات را بن بست هایی می یابم که در انتهایش سرسرای تنگ و تاریکی آغاز می شود و به روح برهنه و سرکش من ختم می شود .

چشمان ات غبار روزگار رفته را به وضوح لمس کرده است و آیینه ی شفاف آن ها دیگر چهره ی خسته و وامانده ی مرا نمی نمایانند.

دیگر دیدگان غمگین ات ، مرا عاشقانه نگاه نمی کنند و از شرم پیشین  ، آثاری باقی نمانده است .

روزگاری تمامی تپش های قلب هایمان ، نام هایمان را تکرار می کردند و نه هرگز دقیقه ای یا ثانیه ای ، اتاق ها را بی همدیگر نمی خواستیم و لحظه ها را سرد و خالی می یافتیم اگر یکی از ما نبودیم !

دیگر نه تو و نه حتی آن دو سرگردان وحشی سیاه ،  آن گونه بی تاب و بی پروا نیستند . اما من و چشمانم سعی داریم به ادب ، سکوت کنیم و شما را با سیم های الکترونیکی تنها بگذاریم .

روزگار غریبی ست . . .

دیگر خون و گوشت و پوست و استخوان تنها سایه ای از عاطفه های فراموش شده ی بشریت شده اند و جای آن ها  را سیم ها و آی سی ها و چه و چه و چه ها را گرفته است و . . .

همه چیز در مشت غول هفت سری به نام تکنولوژ ی پنهان شده است .

دیگر خواب هایمان سه بعدی و کامپیوتری شده است و دیگر سراغ عاطفه های آب و جارو شده و انتظارهای مخملی را باید از افسانه ها و افسون ها گرفت .

آری ، نگاه تو هم به پدیده های احساسی ، به یک نگاه بنگاهی تبدیل شده است و همه چیز را کاسب کارانه می سنجیم  و همه را به قیمت . . .


::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 


 دوست داشتن  از عشق بالاتر است . . .     


عشق یک جوشش کور ست و پیوندی از سر نابینایی،

دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.


عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند  بی ارزش است،

دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر کجا که ارتفاع دارد هم گام با آن اوج می گیرد .


عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سالها بر آن اثر می گذارد ، 

دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند .


 
 
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
 
 
دوستی . . .

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد


شب صحبت غنیمت دار که بعد از روزگار ما

بسی گردش کند گردون ،بسی لیل و نهار آرد


بهار عمر خواه ای دل و گرنه این چمن هر سال

چونسرین صدگل آرد بار و چون بلبل هزار آرد


در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ

نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
 
 
 
 
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
 
 

 

 

 

صدای شرشر آب دل نشین است اما صدای زیبای تو دلنشین تر است

گرمی افتاب دل انگیز است اما گرمی دستان تو دل انگیز تر است

نغمه پرندگان شنیدنیست اما سخن تو شنیدنی تر است

موسیقی ریزش باران زیباست اما صدای قلب تو برایم زیباترین موسیقیست

به راستی بهار طبیعت نعمتیست بزرگ اما بهار وجود تو بزرگترین نعمتهاست

 

 

اگر تنها گناهم دوست داشتن توست، تنها گناهیست که توبه نخواهم کرد... هرگز...

به تو حسودیم میشه! چون قلبم به جای اینکه اول برای خودم بتپه برای تو میتپه...

  به لبخندی مرا از غم رها کن

                              مرا از بی کسی هایم جدا کن

                                                       اگر مردن سزای عاشقان است

                                                                                    برای مردنم هر شب دعا کن...

 

 

میدونین چند وقته تو حسرت شنیدن کلمه دوستت دارم از طرف اونم؟!؟!؟!

یعنی اون واقعا دوسم نداره؟

نمیدونم... نمیدونم...

امروز چند بار گفت که دوسم نداره...

چرا؟

خدا برای چی؟

چه گناهی کردم که اینه تاوانش...

به خدا من دوستت دارم...

کسیو غیر تو ندارم...

خواهش میکنم ترکم نکن...

نکن...

نکن...

 
 
 
کجا رفته؟؟؟

چرا تموم دنیام منو تنها گذاشته؟؟

اون اهل این نبود که بخواد دلمو بشکونه...

کاش میشد بفهمه من چقدر دوسش دارم...

                                                                                       کاش...

خیلی وقته چشمهایم از فکر تو بارانیست

سال هاست دریای دلم از عشق تو طوفانیست

دیگر کاسه صبرم شده لبریز از درد بی تو بودن

خدایا انتظار دیدن یار چقدر طولانیست

 

دنیای من کجا رفتی؟؟؟

برگرد پیشم...

خواهش میکنم...

میدونم که برمیگردی اما صبر منو امتحان نکن...

زودتر برگرد...

چشم به هم زدنی نمتونم نبودتو تحمل کنم...

برگرد... برگرد... برگرد...

دوستت دارم...

 

 

 

بادبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادک های رنـــــــــــــــــــــــــــگی

بچه بودم بادبادک های رنگی،

دلخوشی هر روز و هر شبم بود،

خبر نداشتم از دل ادما..

چه بی بهونه خنده رو لبم بود

کاری به جز الک دولک نداشتم

بچه بودم به هیچی شک نداشتم!

بچه بودم غصه وبال حالم نبود

هیشکی حریف شور و حالم نبود

بچه که بودم اسمون ابی بود

حتی شبای ابری مهتابی بود

حتی شبای ابری مهتابی بود

بچگیام بچگیام تموم شد

خاطره های خوش رو دست من موند

تا اومدم چیزی ازش بفهمم

جوانی اومد اونو با خودش برد

برد...

                                  برد...

                                                                 برد...

                                                                                                              برد...

بچه بودم غصه وبال حالم نبود

هیشکی حریف شور و حالم نبود

بچه که بودم اسمون ابی بود

حتی شبای ابری مهتابی بود

حتی شبای ابری مهتابی بود

 

 

ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺤﺾ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺖ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻼﻣﻬﺎﯾﺖ
ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯽ
ﻓﻘﻂ ﮐﻼﻡ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩ
...ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ...
ﺗﮑﯿﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩم


دلم یک دوست میخواهد که با خنجری از پشت تنهایم نگذارد


 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 
 
 

 آکنده ام از هبوطی که مرا


ازتو دور ساخت

ای نقش چشمانت

رهنمای این روزهای دوری

به لطافت مهربانیت

مرا به سوی خود باز گردان

که پیچیده ام درخود و این کلاف دلتنگی...

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 
 

پرنده 
 كه می گویم
منظورم فقط پرنده است
شاید رمزی
بین من و خداست
شاید دلم گرفته است
...تو كه رفته ای
دیگر اینجا چه می كنی؟
پرنده فقط پرنده است

 

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 

من گاهی به لالایی هایی نیاز دارم که

 از خواب بیدارم کند

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 
 
 

مرا تنها مگذار

ببین كه چگونه لبهای ساكتم در شهوت بوسیدن لبهای معصوم تو سكوت كرده اند ، شاخه گل سرخی به روی چشمانت میگذارم و با چشمانی بسته برای اولین بار تو را میبوسم ، آن هنگام كه هر دو در شهوت تن غرق بودیم دیدی كه خداوند میخندید ، خداوند خوشحال شده بود ، خداوند خوشحال شده بود . پس بیا نترسیم و تا ابد لبهایمان را به هم گره بزنیم تا ابد . ای تنها منجی من ، مرا تنها مگذار ، اگر آسمان شوی برایت زمین خواهم شد تا به رویم بباری ، برای چشمان معصومت نگاه خواهم شد و برای گوشهایت صدا ، برای نفسهایت گلو خواهم شد و در رگهایت از خون خود خواهم دمید ، و پس از مرگت نیز برای جسد ت كفن خواهم شد ، مرا تنها مگذار ، مرا تنها مگذار . روزی كه خداوند تو را می آفرید از او زمان مرگت را پرسیدم ! میدانی چرا ؟ برای اینكه پیش از تو بمیرم و هیچ گاه مرگت را نبینم . میخواهم تا همیشه برایم زنده باشی تا همیشه . تو دیگر تنها نیستی ، خانه ای خواهم ساخت برایت ، از استخوانهایم برایش ستون و از پوستم برایش سقفی ، قلبم را با برق شكاف میان سینه هایت میشكافم واز گرمی خون رگهایم برای شبهای تاریك تنهاییت آتشی می افروزم و تا همیشه در كنارت میسوزم تا همیشه . . . و در عوض فقط از تو میخواهم گونه های خیسم را پاك كنی

 

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

گفتم: خدای من دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را

که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم

آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟

گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی

که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،

من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،

من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،

با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟..

گفت: عزیزتر از هر چه هست،

اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید

عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی

بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان

چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟

گفت: بارها صدایت کردم،

آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،

توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد

بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،

می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.

آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،

تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،

من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی

وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت

گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 
 
 
 

تفاوت حمام رفتن خانم ها و آقایان ” طنز “

یک دختر در حمام:

ساعت ۴ بعد از ظهر
۱ـ لباساشو رو درمیاره٬ رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره ها رو تو یکی دیگه میگذاره

۲ـ در حموم رو از تو قفل میکنه٬ جلوی آیینه می ایسته٬ شکمش رو که تمام مدت داده بود تو٬ میده بیرون و شروع میکنه به غر غر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش

۳ـ در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت٬مو٬ بدن٬ کف پا و … رو بیرون میاره و می چینه رو لبه وان

۴ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده٬ پرپشت کننده٬ براق کننده و…میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده
۵ـ یکبار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره

۶ـ نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا ۶۰ میشماره

۷ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش پاک شده. وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه

۸ـ خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد یه تیغ بر میداره و یا علی. آی

۹ـ موهاش رو حسابی می چلونه٬ حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو آیینه خودشو ورانداز میکنه. از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده٬ احساس خوشگلی می کنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میفرسته

۱۰ـ خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده

۱۱ـ تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و موهای زائد بی تربیت

۱۲ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسیون چرب میکنه

۱۳ـ چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب کنه

۱۴ـ ۴۸ دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه
ساعت ۸ شب

یک پسر در حمام:

ساعت ۴ بعد از ظهر

۱ـ همون طور که رو تخت نشسته ٬ لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق

۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم

۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ نیم ساعت قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه

۴ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز٬ آبی٬ بنفش

۵ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره

۶ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون

۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره

۸ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا

۹ـ زیر دوش میگوزه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم ٬کر کر میخنده

۱۰ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده٬ آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش

۱۱ـ چاه حموم رو هدف گیری میکنه و میشاشه توش

۱۲ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال…مامان خشک میکنه

۱۳ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق

۱۴ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 
 
 

فلک کور است ، دلم شوریده در شور است
صدای خنده و آواز می آید . زکوی دلبرم امشب صدای ساز می آید
دلم بی وقفه می لرزد. نمی دانم چرا تنگ است و می ترسد؟
قدم لرزان به سوی کوچه می آیم
دو دستم را به روی یکدیگر با حرص می سایم
خدایا ترس من از چیست؟
عروس جشن امشب کیست؟
صدای همهمه با ورود شیخ عاقد میشود خاموش…

صدای شیخ می آید :
عروس خانم وکیلم من؟
جوابم ده وکیلم من؟
صدای آشنایی بله می گوید و مردم یکصدا با هم مبارک باد می گویند
خدای من صدای اوست!!!
صدای آشنا از اوست!!!
دلم در سینه می افتد برای مدتی ساکت برای مدتی خاموش…………………
صدای نعره ام در کوچه می پیچید
خدای من مبارک نیست.مبارک نیست
بگوئیدم دروغ است آنچه بشنیدم
بگوییدم دروغ است آنچه فهمیدم
نگار من عروس جشن امشب نیست
ولی ناگه صدای نعره ام در ساز می میرد و
داماد شاد و خندان از نگارم بوسه میگیرد
فلک کور است زمین و آسمان کور است
خدای من! خدای مهربان من؟
چه کس گوید این سان، ساکت و آرام بنشینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر مردم نمی دانند، تو که نادیده می دانی
همین دختر که امشب بله می گوید
عروسی را که امشب عاشقانه ره به سوی حجله می پوید
قسم می خورد عروس ماست
عروس حجله گاه ماست
کجا رفت عهد و پیمانش؟؟؟
کجا رفت آن قسم هایش؟؟
یعنی عهد و پیمان هیچ؟؟
وفا و عشق و ایمان هیچ؟
قسم ها اشکها، سوگندها، حتی خدا هم هیچ…؟؟؟
عجب دارم چرا یارب تو خاموشی؟
چرا بر خاطر این دل نمی جوشی؟
وگرنه کی خدا این صحنه را بیند و خاموش بنشیند؟
آهای مردم!
شما هرگز نمی دانید
عروسی را به سوی حجله می رانید
که تا دیروز نگارم بود، همین دیشب کنارم بود
جهانم بود،تمام کشت و کارم بود
در آغوشش قرارم بود بهارم بود
نمی دانم چرا جغدان به روی بام من امشب نمی خوانند
مگر شومی تر از امشب چه می خواهند؟
پس چرا این آسمان امشب نمی بارد؟
پس چه می خواهد؟!؟
دلم رنجور و ویران است
نگارم شاد و خندان است
در و دیوارشان امشب چراغان است
درون حجله گاهش بوسه باران است
خدایا دگر جز مرگ هیچ نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم……
من امشب از خودم از عشق از این دنیا که هیچش اعتباری نیست بیزارم
من امشب سخت بیمارم
رفیقان باده بازآرید مرا تنهای تنها با غم و اندوه بگذارید

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 

از این سخت تر نمی شه دوری ما

شکسته تر نمی شه قلب خسته م

کجایی کجایی نذار تنها بمونم

نمی خوام نمی خوام از این دوری بخونم

چرا چشماتو بستی

بریدی دل بریدی

چرا اشکای سردم رو ندیدی

چرا ساده گذشتی

گذشتی از من و ما

چرا به این همه تلخی رسیدی

 

سلام به عشقی که رفت و پشت سرش رو هم نگاه نکرد

عشقی که قلب منو ربود و فکر نکرد وقتی بره چی به سر من میاد

همیشه فکر می کردم اونی رو دارم که همیشه می خواستم

دلم تنگ شده

داغون شدم

همش می گم ایراد نداره فراموشش می کنم همونطور که اون این کار رو کرد

اما نمی شه

این دل بی صاحبم اذیتم می کنه

هرجا می رم خاطره دارم

به هرچی فکر می کنم یادش می افتم

یعنی الان داره چیکار می کنه

به یکی از من بهتر دل بسته

خوش باشه هرجا هست

من می خوام که سلامت و شاد باشه

هرجا که هست

یعنی خدا منو می بینه

یعنی جواب من چی می تونه باشه

اصلا نمی دونم چرا اینجا دارم می نویسم

اما بریدم دیگه

دیگه از بس ریختم تو خودم کم آوردم

به زور جلوی خودم رو می گیرم

لاغر شدم چقد

ضعیف شدم چقد

آخیش

این منم؟

من اینطوری نبودم

چم شده؟

هر شب

هر روز

هر ساعت

منتظرم

شاید بشه

شاید دری باز شه

شاید خدا کاری کنه

نمی دونم

نباید خیلی اصرار کنم

شاید خدا نخواسته

هر چی اون بخواد و صلاحم باشه رو می خوام

هرکی اینا رو می خونه واسم دعا کنه

به خدا جای دوری نمی ره

واسه یه خسته دل

واسه یه شکسته دل

واسه یه مرغ عشق تنها

تنها

چقد غریبه شده بودم با این کلمه تو این مدت

اما حالا دوباره شده همدم بی کسیام

تنهایی دوستت دارم تنهام نذار

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

 
 
گر اشک ها نمی بود داغ ... ها

 

  سرزمین وداع را می سوزاند

 

 کسی را که خیلی دوست داری همیشه زود از دستش میدهی

 

 پیش از آن که خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می گیرد

 

 هنوز بعضی از حرف هایت را به او نگفته بودی

 

 هنوز همه لبخندهای خود را به او نشان نداده بودی

 

 همیشه این گونه بوده است کسی را که از دیدنش سیر نشده ای

 

 زود از دنیای تو می رود .

 

  امشب تمام گذشته ام را ورق زدم :

 

 پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ، دلتنگی

 

 افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن .... چیزی نیافتم .

 

 دلم به درد می آید وقتی سرنوشت را به نظاره می نشینم

 

 کاش می شد سرنوشت را با آن روزهای شیرین عجین کرد

 

 نفرین به بودن وقتی با درد همراه است .

 

 من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن و به یاد تو زیستن

 

 و تنها از خاطرات گذشته تعذیه کردن می ترسم .

 

 زندگی ام در اوج جوانی بین شب و روزهایی است که باید بهترین

 

 سال های زندگی ام باشد ، چنان به هم گره خورده است

 

 که منجر به نابودی همه جانبه ام می شود .

 

 دلم هوس لحظه معراج روح را کرده است

 

 دلم می خواهد تمام بغض هایم را جمع کنم

 

 و با تمام وجود و تمام اشک هایم بگویم

  

 

 ازت متنفــــــــــرم سرنوشت شوم من

 

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

بازباران

باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه

...

واماامروز

بازباران بی ترانه بازباران/باتمام بی کسی های شبانه

می خوردبرمنه تنها/میچکدبرفرش خانه

بازمی آیدصدای چک چک غم

بازماتم من به پشت شیشه ی تنهای افتاده

نمی دانم...نمیفهمم

کجای قطره های بی کسی زیباست؟؟؟