قهوه ای به نام زندگی گارسون آمد …
پرسیدم : تلخ ترین قهوه ای که دارید چیست ؟
آهی کشید و جواب داد : زندگی …
پرسیدم : با چه شیرین میشود ؟ جوابی نداد …
خواستم دوباره بپرسم
که سرانجام با یک پوزخند جواب داد :
شیرین شدنی نیست تا وقتی که ما انسان ها گناهکاریم ! ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭﯾﻢ !
راست میگفت
واقعا چرا انقدر تلخ و گناهکار شده ایم ...
قـــندهايمان را در دل چه کسي آب ميکنيم که اینگونه زندگی را به کام دیگری تلخ کرده ایم...؟! آخر خط زندگي
میدونی آخر خط زندگی کجاست؟
وقتی که خوابت برای فرار از بیداری باشه!
چه سنگدل است سیری
که گرسنه ای را نصیحت می کند
تا درد گرسنگی را تحمل نماید.
فروش معرفت ارزان !
ما اسیرِ غم و، اصلا غمِ ما نیست، تورا
با اسیرِ غمِ خود، رحم چرا نیست، تورا؟
دلم یک آلزایمر خفیف میخواهد
آنقدر که یادم نرود ،
به نفعم است به چند زبان زنده دنیا سکوت کنم ... اهل کجایی ؟
اهل کجا بودنت مهم نیست
اهل و بجا بودنت مهمه،
منطقه زندگیت مهم نیست
منطق زندگیت مهمه ...
از آن بالا
از نگــاه تــــو
تنها یک نقطه کوچکم ؛
و ببین که چه بیخود
بزرگی میکنم برای خودم ...! حرف سنگین
حرفها
گاهی اوقات
از زباله های هسته ای هم خطرناک تراند
هیچ جا نمیشود چالشان کرد ...
روزها یکی پس از دیگری میرود
و من هنـــــوز
منتظر فردا هستم ! مادر
مــــادر
سالخوردگی دخترکی تنهاست
که عروسکهایش حرف میزنند
بزرگ میشوند
راه می افتند
و میروند ...
کسی برای کودکی هایم
قصه بگوید !
قصه مادربزرگ تمــام شد ...
آفریقا
من ریشه در شقــ ـ ـــایق پرخون نشانده ام
گل های ســــرخ باغ مرا خـ ـ ـوب بو کنید
برای ما چه فرقی میکن
آفریقا خیابان است یا میدان ،
ویا قاره ای که روی دست زمین مانده ...
ما همیشه از آفریقا رد میشویم...! گاهی
گاهی نباید
ناز کشید
انتظار کشید
آه کشید ...
درد کشید و
فریاد کشید ...!
گاهی تنها باید دست کشید و
رفت ...
آتش سیگار
تنها نقطه روشن زندگی من است ... بیگانه ای میان ما مــرا بازداشت کردند
به جرم " ارتباط با بیگانگان " !
دستهایم را دستبند زدند
با دستبند خارجی
حکم اعدامم را نوشتند
با خودکار خارجی
مرا به میدان اعدام بردند
با ماشین خارجی
و تیربارانم کردند
با سلاح های خارجی
من
فقط گورم ایرانی بود...!
علیرضا روشن
گل مصنوعی
محبت کردن به بعضی ها
مثل آب دادن به گل مصنوعیه !
نمیبخشم اما فراموش میکنم
همیشه به همین سادگی
از ادمای بی ارزش زندگیم میگذرم......
دل های زنگ زده
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم !
از شما چه پنهان ،
ما از درون زنگ زدیم
خیابان شلوغی است
که تو درمیانه اش ایستاده باشی ،
ببینی می آیند
ببینی می روند
و تو همچنان ایستاده باشی ... گدایی
گدا که میبینم ،
در دل نمیگویم راست میگوید یا دروغ ؟
بدهم یا ندهم ؟ ... آدم خوبی است یا نه ؟
چشمانم را میبندم و کمکش میکنم .
تا وقتی رفتم گدایی پیش خـــدا
نگـــوید که ........
درد
زمان غارتگر غریبی است ...
انسانم !
ساکت ، چون درخت سیب !
گسترده ، چون مزرعه ی یونجه !
و بارور ، چون خوشه ی بلوط !
به جز خداوند ،
چه کسی شایسته ی پرستش من خواهد بود ؟
حکم دل
ﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﯼ ﺣﮑﻢ ﻣﯿﺰﻧﯽ!!
ﺩﻡ ﺍﺯ ﺣﮑﻢ ﺩﻝ ﻣﯿﺰﻧﯽ!!
ﭘﺲ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ!!
ﻗﻤﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﺗﮑـــــ ♥ﺩﻝ♥ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺧﺸﺖ برﯾﺪ!!
ﺑﺎﺧﺖ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ!!
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﻝ ،ﺩﻝ ﻧﺒﻨﺪﻡ
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺩﻝ ﺣﮑﻢ ﻧﮑﻨﻢ
ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮ ﺯﺩ ﺟﺎﯾﺶ ﺳﻨﮓ ﺭﯾﺨﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ
ﺧﺸﺖ ﺗﮏ ﺑﺮﯼ ﻧﮑﻨﻨﺪ
زندگی چند بخش است پرسیدم زندگی چند بخش است؟
گفت : دو بخش: کودکی-پیری...
پرسیدم:جوانی چه شد؟
گفت:با عشق ساخت با بی وفایی سوخت و با جدایی مرد...!!!
حافظه ی آدم های غمگین
قویــست ..
می دانند کجایِ کدام خیابان
آن روز
" مُــردند " .... آینده
باید از بهترین دوست ترسید
چونکه هیچ کس روح تورا
انقدر عریان ندیده است
که جای دقیق زخم ها را بداند.....!
این آینده کدام بود
که بهترین روزهای عمر
را حرامِ دیدارش کردم … کاسه ای پر از دروغ
خدایا
گله نمیکنم . . .
ولی کاسه ام را اینقدر خالی دیده ای
که هر چه خواسته ام را در کاسه ام میگذاری !
بیاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد،
اما هر وقت تنم به جماعت بینا خورد
گفتند : مگه کوری؟؟!1
روزگارت بی نیاز باد از این جماعت بینا!!
چه درد بدی ست بزرگ شدن دردهایت ، قبل از خودت . . .
قسم
دنیای عجیبی شده است .
برای دروغهایمان
خدا را قسم میخوریم .
وبه حرف راست که میرسیم .
میشود جان تو....
غم انگیز است اگر تو را نخواهد !
مسخره است اگر نفهمی !!
احمقانه است اگر اصرار کنی ...!
آدم های ساده
آدمهای ساده را دوست دارم
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.
همان ها که برای همه لبخند دارند.
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند.
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد؛
عمر شان کوتاه است.
بس که هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
آدم های ساده را دوست دارم.
بوی ناب “ آدم ” می دهند..
میدانی چرا آدم های ساده را دوست دارم
چون بوی ناب آدم میدهند
میدانی
آدمهای ساده
ساده هم عاشق میشوند
ساده صبوری میکنند
ساده عشق میورزند
ساده میمانند
اما سخت دل میکنند
آن وقت که دل میکنند، جان میدهند
پروانه من در تاری اسیرست،
که عنکبوت آن سیر است
نه یارای پرواز دارد،نه می تواند بمیرد در کنار شیطان
خـــــــدا مــــــرا از بــهشـت رانـــد...
از زمـــــیـن ترســــــاند!!!!!
شــــــما مــرا از زمـــین رانـــــدید..
از خـــــــــدا تـــــــرساندید!!!!!!!!!
مـــن ایــنک در کـــنار شـــیطـــان آرام گــرفــته ام....
که نــه مـــرا از خـــویش می رانـــد
و نــــــــه از هیـــچ می ترســــاند
خسته ام از تمام آدم های که ....
لبخند میزند دست دراز میکنند ولی....
بوی گرگ میدهند... برباد رفته نقـش یـــک درخــت خشک را
در زنـدگی بازی میکـنم
نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن پـیــر...
"بربادرفته"
صد بار بهتر است از
"از یاد رفته ".....
یه گـوشـه دنـج.... یــه بـُغــض... یــه دُنــیــآ حــَرف... ... یــه دل ســوخـتـه... کــُلـی پــَشـیـمـونـی... و بــی نـهـآیـت خــاطــره... کــآفـیـسـت بــَرای جـَـوُنـمـرگ شــُدن .... بازی شطرنج
زندگی مثل بازی شطرنج اگه بلد نباشی
همه میخان یادت بدن
ولی اگه یاد گرفتی و خوب بازی کنی
همه میخوان شکستت بدن ...
اینقدر خودت رو نگیر ..!
اینقدر با تکبر و غرور با آدم حرف نزن ..!
وقتی کسی به تو ابراز علاقه کرد ..
فکر نکن که فوق العاده ای ..
شاید اون کم توقعه ..
نسل سوخته ما نسل بوسه های خیابانی هستیم…
نسل خوابیدن با اس ام اس…
نسل دردو دل با غریبه های مجازی…
نسل غیرت رو خواهر,روشنفکری رو دختر همسایه…
نسل پول ماهانه,وی پــ ی ان…
نسل عکسهای برهـ ـنه بازیگران…
نسل جمله های کوروش و شریعتی…
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس…
نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش…
نسل تنهایی,نسل سوخته…
یادمان باشد هنگامی که دوباره
به جهنم رفتیم مدام بگوییم:
یادش بخیر…دنیای ما هم همینجوری بود….
شهر من اینجا نیست !
اینجا…
آدم که نه!
آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !
اینجا هر کسی
هفتاد رنگ بازی میکند
تا میزبان سیاهی دیگری باشد! .
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
همه قار قار چهلمین کلاغ را
دوست می دارند!
و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد! .
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
سبدهاشان پر است از
تخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند! .
من به دنبال دیارم هستم,
شهر من اینجا نیست…
شهر من گم شده است..! گردوی کوچک
برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی.
نترس ای گردوی کوچک.
انچه چه سیاه میشود
روی تو نیست دست آنهاست...
قیافه ام تابلو شده بود ..
گفتن : چی میکشی ؟
گفتم : زجر !
گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟
گفتم : زندگی … !
حرف
وقتی زیادی باشی آدما ترش می کنن ،
حیف و میلت می کنن !
باید کم باشی تا مزه مزه ات کنن …
گاهی حرفم را برای
نان ریزه های حیاطمان میزنم ،
شاید گنجشکان هضمشان کنند … فکرهای آلوده دیرگاهیست
بالهایمان را آویخته ایم به جالباسی
عادت کرده ایم به زمین
زمین جای گرم و نرمیست
چه خیال اگر چشمهایمان را خواب
چه خیال اگر دلهایمان را آب برده است!
دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا
...
در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
می میرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد ...!
فاحشه بودن به تن فروشی نیست
به فروختن
خاطرات قدیمی به بهای ورود
یک
تازه وارد است. بوی گرگ هنوز هم نقاشی های من
آدمهای کشیده با گردنی
دراز یک دایره و چند خط ...
امّا این بار .....
چوپانی میکشم که بوی گرگ میدهد...
دیگر فرقی نمیکند چوپان راست میگوید یا . . . دروغ
دور تا دور مرا گرگها گرفته اند ...
گرگها هميشه زوزه نميكشند
گاهي هم مي گويند: دوستت دارم
و زودتر از آنكه بفهمي بره اي،
میدرند
خاطراتت را
و تو ميماني با تني كه بوي گرگ گرفته ...
کافه شکلاتی پشت میز همیشگی ...
رو به صاحب کافه :
روز برفی قشنگیست فقط آمده ام
یک ساعت سکوت کنم و کمی هم آرامش...
لبخند میزند...
روز برفی قشنگیست....
دنیای کثیف امروز دختر 10 ساله ای مادر شد
امروز دختری در ماشین شیشه دودی
با پسری همخواب شدامروز دختری
در التماس چشمانش در چهار دیوار زن شد
امروز مادری در مقابل پسر سه ساله اش
با مردی همخواب شدامروز عشق دختر باكره
را با اسكناس سبز سنجیدندامروز دلم برای امروزم گرفت.
نمیدانم دنیای شما كثیف است یا چشمان من؟
به دنبال ویلچری هستم برای روزگار ،
ظاهرا پایی برای راه آمدن با من ندارد … گلاب
به گلاب گفتم : خوشا به حالت ؛ چه خوشبویی!
گفت : گل بودم ، به دست روزگار چیده شدم
و در کوره اش سوختم ؛ سوختم و سوختم ...
ولی با متانت صبر کردم .
کوره ی پاتیل که خاموش شد ...
خالص شده بودم و عزیزتر از پیش ...
       + نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 9:30 توسط مهنازوسیامک         
        | 
       
   
