روزگارم هم چو پائیز سرد
و
برگهای سبز بهارم خزان زده
و
من هم چو باد پائیزی سرگردان
دور از تو
وقتی به پایان “من و تو” اندیشیدی
باورت نبود که پایان من و تو فقط پایان “ما” نیست
آغاز دنیایی است بی “ما”
و دنیا بدون “ما ”
پر است از هزاران “من و تو” ی تنها!
ای کاش...
ای کاش ...
ای کاش چشم هایم را میخواندی نه نامه هایم
ای کاش دستانم به دستانت می رسید نه نامه هایم
ای کاش موهای بلندم را پریشان میکردی نه انبوه نامه هایم
ای کاش فرصت هایم صرف شکستن سکوت بینمان می شد
نه نوشتن نامه هایم
ای کاش تمام نبودن هایم را
برای رسیدن من طاقت می کردی نه نامه هایم
ای کاش نگاهت به نگاهم خیره می ماند نه به نامه هایم
ای کاش دستانت چین و واچین دامنم را مچاله می کرد نه نامه هایم
ای کاش .........
ای کاش دست تو به دامن کوتاه من می رسید نه به نامه هایم .
می نویسم تا بدانی ...
مینویسم ...
می نویسم تا بدانی که :
هر چه داغ ها کهنه تر شود دیر تر از یاد خواهد رفت !
می نویسم تا بدانی :
باران ابرها زود گذرند و باران چشم عاشق ماندگار تر !
می نویسم تا بدانی :
رد پا فانی و رد عشق سوزنده تر از هر آتش !
می نویسم تا بدانی :
اسم ها تکراری ولی یادشان همواره قشنگ !
می نویسم تا بدانی :
دوستت دارم
و یادت ماندگارتر از هر چه در یادم خواهد ماند ! ! !
می نویسم :
به امید دیدار
تو اگه دلتنگ منی
یک به یک فاصله ها را بردار
می گویند شاد بنویس!!!
می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند !
و من یاد مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای خیس ... !!
تو آنجـــــــا من اینجـــــا...
مشکل از ما نیستـــــــــ...
نیمکـــت های دنیـــا را بــد چیده انــد...
...
اینکہ بهتـــ میگمـ برو خـیالــــ نکـن کہ راحتہ
بدونـــ کہ بعد رفتنتـــــ دلمـ فکر شکایتہ
نگاهـ بی تفاوتمـ ترسیہ از برگشتنتــــ
خواستمـ بیوفتہ از سرتـــــ عادتــــ دلتنگــــ شدنتــــ...
دلت که پیش کسی باشـــد ...
و
تنتـــ در آغوش کس دیگــــری......
هــــــــزار "خطبـــه "هم بخــوانند ..
" خیــانتـــــــ " استـــــــــ ....
عشـــق تو
شـــوخی زیبــایی بود که خدا با مــن کرد…!
زیبــا بود
امــا
شــوخی بود….!!
عیبی نـداره .....
ایـن شبا کـه مـن تـو رو " آه " می کـشم ..
تـو در آغـوش دیـگری نـفس عمیـــــــق بـکش
لعنتی ............!
نداشتن تویعنی اینکه دیگری تو را دارد....
نمی دانم... نداشتنت سخت تر است
یا تحمل اینکه دیگری تو را داشته باشد...!؟!
فت ...
بی صدا اما با ادعا .....
بی خداحافظی و با غرور ....
حال من ماندم و تنهایی ....
اما دیگر طلب صبر را دارم ....
نه او را.....!!!!!!!!!!
دل من باز گریست
قلب من باز ترک خورد
و شکست
باز هنگام سفر بود
و من از چشمانت می خواندم
که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد
و از این عشق گذر خواهی کرد
و نخواهی فهمید....
بی تو این باغ پر از پاییز است...!
خیلی دوست دارم بدانم
فکر و خیالت را به کدامین سو روانه میکنی
وقتیکه من اینجا، دور از تو
با خیال تـــــــو خوشم...!
دو خط موازی...
سالهاست پذیرفته ام
که ما دوخط موازی هستیم!!!
و هیچگاه به هم نمیرسیم...
ولی فقط کمی فاصله را کم کن...
میخواهم بهتر ببینمت!...
شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه ، یه درد داره
اما اونی که میخنده هزار تا ؟
من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ،
ولی اونی که گریه میکنه ،
به هزار تا از دردهاش خندیده.
اما جلوی یکیشون "کم" آورده!
میان ما
حصار فاصله ها
غربت ثانیه ها
میان ما
تلخی دلتنگی ها
باران اشکها
از دریچه چشمانم بخوان
این تب تلخ را...
انگار از هر طرف
که میروم
به تــو
می رسم،
چه خوب که تو
این همه بزرگـــی ..
وقتی فهمیدی قرار نیست
با هر زن یا دختری که دوست شدی،به رختخواب بری ؛
هر وقت یاد گرفتی بدون توقع دوستی کنی...
هر وقت فهمیدی هر کسی که دوستت شد ،
دوست دخترت نیست
و برای جواب سلامش
باید به یک علیک محترمانه فکر کنی نه به
پیداکردن یک مكان خالی...
اونوقت میتونی
روی همراهی و همدلی یک جنس مخالفت حساب کنی
خواستم بدونی که...
همیــــشه جایی در حوالی دلتنگی...
من جــاری می شــوی…
جــاری می شــوی در ابـــریِ چشمانم...
و می بـــاری آنقــدر تا زلال شـــوم…
تا آســمانی شــود هوای دلم...
آنقــدر که با همـــه روحـــم حــس کنـــم…
داشتــــن تو …
می ارزد…
به تمـــام نداشــته هـــای دنیــــا…
دلت به ماندن نیست برو...
دلـت به ماندن نيست بـرو.....،
عشـق كه گـدايي نـدارد.
يادت نيست مگر؟
اين نذر مـن بود،
كه كوه شوم و پاي نبودنهايت بمانم...
مخاطب خاص من!
مخاطب خاص من...!!!
هرچه دلم را خالی می کنم باز هم پر می شود از تو ،
چه برکتی دارد دوست داشتنت...
تلاش براي فراموش کردن کسي که دوستش داري
درست مثل اينه که بخواي کسي رو
که تا به حال نديدی به خاطر بياري !
آری نمیدانم کجایی...!
چندان هم دور نیستی
فقط به اندازه ی یک " نمیدانم " از من فاصله گرفته ای!
آری
نمیدانم کجایی...!
چکار به حرف مردم دارم؟
چکار به حرف مردم دارم؟
زندگي من همين است، شب که ميشود…
عاشقانه اي مي نويسم و خيره مي شوم
به "عکست توی خیالم"
و با خود فکر ميکنم مگر ميشود..
تو را “دوست نداشت”..!
زیبایی ها را چشم میبیند و مهربانی ها را دل....!
چشم فراموش میکند اما دل هرگز....!
پس بدان تا زمانی که دل زنده است فراموش نخواهی شد
رفتـــــم و گفتـــــم از "خیــــــرش" می گذرم...
شنیدم زیر لب گفـت:
از "شرش" خلاص شدم...
مواظب باش..
مــــواظـــــب بــــاش
مــواظـــب حرف هــــــایت
طعنه هــــایــت ، رفتـار هـــایــت
بتـــــرس از روزی که
تنـــها آرزویـت شــــنیـدن صـــــدایم بـاشد
روزی که لـــمس دستـــــهایم
فقــــط از روی سنگ قبرم ممکن بـــاشد
ارزان تـــــــر از آنچه که فکرش را بکنی بــــودی
ولی
برای مـــــــــن
گران تمـــــــــام شدی . . .
مثل همیشه..
مثل همیشه
برای تو می نویسم
تو به نیت هر که دوست داری بخوان !
هرکسی رو می تونستم دوست داشته باشم!
اگر دوست داشتن رو از تو شروع نمی کردم …
روز عشق مبارك ...
هر كه فرهاد شود در ره عشق
همه كس در نظرش شيرين است ...
تهمت كفر به عاشق نزنيد
عاشقي پاكترين آيين است ...
ولنتاين بر عشقم مبارك
فقط تو باش ...
مفرد مذکر غایب من ...
ضمیر لحظه هایم که تو باشی
"قید" همه چیز را میزنم
و
هیچ حرف "اضافه ای" در کار نیست
تمام حرف ها ،
به تو "ربط" دارند ...
عجب دوستاي بامرامي دارم چند روزه نيستم كلي بهم نظر دادن ،نزديكه ديگه وبلاگم بتركه ...
حالم بدجور گرفته شد ...
دوستتدارم..................
اگر کلمه دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست
اگر کلمه دوستت دارم راضي کننده و تسکين دهنده قلب هاست
اگر کلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست
اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستين من به توست
اگر کلمه دوستت دارم کليد زندان من و توست
پس با تمام وجود فرياد ميزنم دوستت دارم
درگیر عشق...
درگیر توأم ، منی که مال توأم ،
تویی که زندگی ام هستی ، از آغاز تا آغاز دوباره اش با دلم هستی
و تو آغاز من هستی ،
این تو هستی که تنها مال من هستی ،
کسی جز تو در قلبم جایی ندارد ،
عشق بی تو هیچ معنایی ندارد!
این لحظات با تو بودن است ، که زندگی همیشه پر از عشق و لبخند عاشقانه
است ،
این روزهای من است ،
مثل آن لحظات در گرو با تو بودن است ، تویی که چشمانت مرا عاشق کرده ،
منی که اینک دلم بهانه تو را کرده ، تویی که به انتظار نشسته ای ،
منی که آغوشم هوس در میان گرفتنت را کرده…
تشنه ام ،
تشنه ی تو را در میان خود گرفتن ،
احساس آن لحظه های گرم ،
و رفتن به اوج آن لحظه هایی که با تمام وجود درک میکنم و میدانم مال منی ،
تنها مال من، همیشه مال هم!
هیچ چیز جز تو برایم در این دنیا ارزش ندارد ،
میخواهم تا زنده ام در کنارت باشم ،
میخواهم تا فرصت باقیست محو نگاه زیبای تو باشم
میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم ،
میترسم تو نباشی و من تنها بمیرم!
میترسم بخوابم و در خواب هم نبینم تو را
حسرت شود دیدنت ،
باز کنم چشمهایم را و ببینم دیگر هیچگاه نمیبینمت!
عشق برایم همه لحظه هاست ،
از اینجا که بیدارم تا آنجا که خوابم ،
و جایی که در آن دنیا میمانم ،
از اینجا که در کنارمی تا آنجا که تو را با خود میبرم و جایی که همیشه در قلبم
میمانی!
عشق برایم تویی و صدای نفسهایت ،
هیچکس که جز تو برایم عشق نمیشود و تو برایم مثل هیچکس نمیشوی!
تو برایم مثل بارانی ، پر از طراوت و تازگی ،
تو برایم مثل این روزهایی ، روزهای پر از عشق و دلدادگی!
از آنجا که خیلی دوستت دارم ،
میتوانی از عمق احساسم بفهمی تو آنقدر با ارزشی که چه عاشقانه میتپد قلبم
برایت…
در آغوش توام ، آرام تر از همیشه.... در آغوش توام ، آرام تر از همیشه ، و ای کاش میشد که همیشه اینجا بمانم، آغوشت را آخرین سرپناه خودم بدانم، اگر عمری باقی نمانده ، در آغوش تو بمیرم…همینجا میمانم ، همینجا تمام حرفهای دلت را میخوانم، و همینجاست که میدانم مرا دوست داری ،خیالم راحت است هیچگاه تنهایم نمیگذاری
میروم به اعماق خاطره هایمان ، چه صبری داد به ما عشقمان …
گذشتیم با هم از سردی لحظه ها ، رسیدیم به آخر خط همه غمها ، رها شدیم از هر چه غصه بود ، آخر سر شدیم یکی از شیرین ترین قصه ها!
در آغوش توام ، رفته ام به رویاهایم ، خواب نمانده ام از این احساسم ، در این خواب و بیداری ، لذت در کنار تو بودن را درک میکنم ،هیچگاه این سرپناه گرم را ترک نمیکنم ، من از عشق نگاه تو خیره شده ام به چشمانت ، هیچگاه برای دیدنت لحظه ای را از دست نمیدهم!
مرا بگیر و رهایم نکن ، اگر هم خواستم ناخواسته لحظه ای پرواز کنم ، مرا پر پر کن، من به عشقمان شک ندارم ، من که جز تو کسی را ندارم ،پس اسیرم کن تا همیشه ، این لحظه هیچگاه بهانه ای نمیشود از اینکه زندانم در قلب مهربان تو!
لبریز از عشقم ، خالی از هر نیازی به سوی آنچه که آرزویش را دارم ، به سوی تو می آیم که تنها آرزوی منی !
رو به سرچشمه روشنی ها ، دنیای من تاریک میشود اگر نباشی …
در آغوش توام ، شعر با تو بودن را برایت میخوانم ، شعری که با من و تو آغاز میشود، من و تو یک روز با هم میرویم اما شعر با تو بودن هیچگاه تمام نمیشود!
آهاے همیشگے ترینم! تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
چہ در گذر باشے
چہ نباشے
براے من استمــــــــــــــــــــــــــــــــــــرارے
خواهے بود..
من هر لحظه تو را صرف مے کنم ...! در آغوشـم کـ ِ مۓ گیــرۓ
در آغوشـم کـ ِ مۓ گیــرۓ
آنقــَــَدر آرام مۓ شوم
کـ ِ فـَـراموش مۓ کنم
بـایـ ـد نفس بکشم ...نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم...
اما
ایـــــــــــــن روزها...
به لطـــــــــــفِ تــــــــــو...
انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم....!!!!
بیا نقش بازی کنیم
بیا نقش بازی کنیم
من در آغوش تو
طلب بوسه میکنم
تو هم بی هوا
در من هیچ شو
بگذار یک سکانس
باهم بودن هم اجرا کرده باشیم...
دلم هواتو كرده ، تو اين بارون يك ريز ، حس عجيبي دارم ، بعد از ظهراي پاييز...
دلم هوایت را می کند
و من
بـــــــــــــــــــــــــــاز هم
"شرمنده ا ش" می شوم...
در خاطری که ” تویـــی ” دیگران فراموشند ،
بگذار در گوشت بگویم
” میـــخواهــمــــــــت ” …
این خلاصه ی ،
تمام حرفای عاشقــــانه دنـــیاست …!!! آری عزیزم خیلــﮯ בوستت دارم
از مـטּ خواستــﮯ تنها با تو باشم
با احترام قلب تنهایم را به تو تقـבیم کرבم
گقتم این قلب مال تو
همیشه وفاבار تو
هرگاه خواستــﮯ بگو تا شوב فـבاے تو
از مـטּ خواستــﮯ به کســﮯ جز تو בل نبنـבم
میترسیـבی روزے تو را ترک کنم
شاخه گل زیباے مـטּ
پر پر نمیشوے هیچگاه בر قلب مـטּ
به عشق پاکمان قسم
تنها تو مــﮯ مانــﮯ تا ابـב בر בل مـטּ
هیچگاه نمیگذارم בلتنگم شوے
همیشه בر בلت خواهم مانـב
هیچگاه نمیگذارم בلگیر شوے همیشه בر کنارت هستم
هم با تو בرב בل میکنم
هم میشنوم בرב בلهایت را
בوباره میرسیم به آטּ احساس زیبا
هماטּ حرف صاבقانه
هماטּ حرف בل بــﮯ ریا
هماטּ کلام عاشقانه
هماטּ احساســﮯ که تنها نسبت به تو בارم
آری عزیزم خیلــﮯ בوستت دارم
گفتــﮯ בلت میخواهـב همیشه בر کنارم باشــﮯ
آرزو בارے سرت را بر روے شانه هایم بگذارے و آرام بخوابــﮯ
بیا عزیزم که مـטּ نیز بــﮯ قرارم
آرزو בارم בر کنارت همین شعر عاشقانه را برایت بخوانم
آری عزیزم خیلــﮯ בوستت دارم
♥ نفسم ♥ درهرورق از زمان بیادتم... حتی اگرهزاران صفحه ازتو دور اشم...
نگو صبر داشته باش... نگوچه مي شود كرد
نگو صبر داشته باش
نگو درست مي شود
نگو ...
گاهي نمي شود
نمي شود تحمل كرد
اين همه
بي تو بودن ها را ...
کلبه کوچک قلبم تا ابد خانه ی توست
خدا جونم
چه زیبا خالقی دارم .
چه بخشنده خدای عاشقی دارم.
که میخواند مرا با انکه میداند گنه کارم.
اگر رخ بربتابانم ،دوباره مینشیند برسر راهم
دلم را میرباید با آن طنین گرم و زیبایش
که در قاموس پاک کبریایی ، قهر نازیباست.
چه زیبا عاشقی را دوست می دارم.
دلم گرم است ، می دانم که می داند بدون لطف او تنهای تنهایم.
خدای من ،خدایی خوب می داند.
و می داند که سائل را نباید دست خالی راند.
چه ترس از ظلمت شبها به هنگامی که می گوید :
عزیزم! حاجتی داری اگر اینک بخوان ما را
که من حاجت روا کردن برای بنده ام را دوست می دارم
مردم آزاري ...
ايستگاه تأمل...
تا حالا توجه كردی :
با اينكه خــــــــــدا ميتونه مچت رو بگيره
ولی همش دستت رو می گيره ...؟
خواب در بازوان مردانه ات
بهترین آرامش دنیا برای من است
بگذار حسودان هر چه دلشان میخواهد
بگویند
کـاش مـی فـهـمیـدی ....
کـاش مـی فـهـمیـدی ....
قـهـر میـکنم تـادسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:
بـمان...
نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛
و آرام بـگویـى:
هـر طور راحـتـى ... !
+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 10:19 توسط مهنازوسیامک
|