پس از آن غروب رفتن اولين طلوع من باش
من رسيدم رو به آخر تو بيا شروع من باش
شمع رو از قصه جدا كن چكه كن رو باور من
خط بكش رو جاي پاي گريه هاي آخر من
اسمتو ببخش به لبهام بي تو خاليه نفسهام
خط بكش رو باور من زير سايه بون دستام
خواب سبز رازقي باش عاشق هميشگي باش
خسته ام از تلخي شب تو طلوع زندگي باش
من پر از حرف سكوتم خاليم رو به سقوطم
بي تو و آبي عشق تشنه ام كوير لوتم
نمي خوام آشفته باشم آرزوي خفته باشم
تو نذار آخر قصه حرفمو نگفته باشم
تنهایی خیلی تلخه! وقتی که بی تو هستم! تنها می مونه دستم! با این دل شکستم
تنهایی خیلی درده! اگه نیای به خوابم! وقتی تو اضطرابم! توام ندی جوابم
تنهایی خیلی سرده! وقتی پیشم نباشی! آتیشم نباشی! بیدار می شم نباشی
تك و تنها مونديم اينجا بي نشون ميون اين همه از ما بهترون
تك و تنها توي اين شهر غريب لابه لاي آدماي نارفيق
تك و تنها ، بي خبر از شهرمون انتظار شده علاج دردمون
تك و تنها شديم و بي همزبون چشم به راهيم تا بياد يه مهربون
تك و تنها شديم اما بي خيال بي خيالي شده امروز اصل حال
تك و تنها ، هميشه پر از غمه روزگار مي گذرونه دور از همه
تك و تنها ، هميشه با چشم تر ميمونه چشم انتظار زنگ در
تك و تنها ، غمش از بي كسيه خوب اينم واسه خودش يه رسميه
تك و تنها ، هميشه با دل خون ميمونه منتظر يه همزبون
تك و تنهايي خودش دنياييه دنياي بي كسي و باحاليه
تك و تنهايي نشون آدماست آدماي عاشق بي ادعاست
تك و تنهايي ما هم عشقيه يه روزي مياد ، يه روز خودش ميره
تك و تنهايي همينه آخه ما بعضي وقتا هم ميريم تو آدما
تك و تنهايي و ول كن نون بيار آخه اينه رسمه اين دنياي تار

براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن
براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن
براي عشق بمير ولی دل اون رو نكش
براي عشق خودت باش ولي خوب باش .
بهت نمي گم دوست دارم ، چون میدونی که دوست دارم
بهت نمي گم كه هر چي بخواي بهت مي دم آخه همه چيزم تويي
نمي خوام خوابتو ببينم ،چون تو خيلي خوش تر از خوابي
اگه يه روزي چشمات پر از اشك شدو دنبال يه شونه گشتي كه گريه كني
صدام كن
بهت قول نمي دم كه ساكتت كنم منم پا به پات گريه مي كنم ،
اگه دنبال مجسمه سكوت مي گشي تا سرش داد بزني ،
صدام كن
قول ميدم ساكت بمونم .
اگه دنبال خرابه مي گشتي تا عقده هاتو توش خالكي كني ،
صدام كن
قلبم تنها خرابه ي وجود توست.
××××××××××××××××××××××××××××××××××××
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد.
من با نخستین نگاه تو...
آغاز شدم.
شکوه نگاه عشق را در نگاه تو آموختم
وسبز ترین صداها را در انعکاس سکوت تو خواهم شنید
تو از بی کران آسمان خواهی آمد...
می دانم!
با چشمان تو
مرا به الماس ستارگان نیازی نیست!
یه روز فرشته های مقرب خدا به زمین اومده بودن، یکی از اونا بنام" پترُِِِِِس"
نافرمانی امر خدا کرد ! به همین دلیل بالش شکست و تو ی جزیره ای
موندگار شد... غصه میخورد گریه میکرد تا اینکه پس از 700 سال
دوباره این فرشته ها به زمین اومدن ،
پترس از جبرِئیل پرسید برای چی اومدین؟ جبرئیل گفت پسری بنام
"حسین"(ع) فرزند حضرت علی(ع) به دنیا اومده، ما داریم میریم
به پیامبر حضرت علی وحضرت زهرا (س)تحنیت بگیم...
پترس تقاضا کرد اونم با خودشون ببرن و به امر خدا خواستش
قبول شد وبا اونا رفت...
همه فرشته ها اومده بودن یکی یکی تبریک میگفتن نوبت به
"پترس "رسید گریه کنان تبریک گفت واز خدا خواست تا
بال شکستش خوب بشه، پیامبر فرمود "حسین"(ع) برا خدا عزیزه
هر چی بخواد خدا میده، پترس بالهای شکسته خود را به
قنداقه حسین(ع) کشید و از او خواست تا
پیش خدا شفاعتش کنه... "امام حسین"(ع)
درون قنداقه از خدا خواست ، وبیدرنگ بالهای پترس خوب شد...
پترس گریه کنان وبا
غرور و افتخار در مقابل فرشتگان دیگر به پرواز در آمد ...
باز هم مثل همیشه برای تو می نویسم...
برای تویی که الهام بخش تمام نوشته های منی
تویی که الفبای عشق را به من آموختی
تویی که مرا سر گردان دنیای قشنگ عاشقی کردی
تویی که دگر هیچگاه نمی توانم از کنارت با بی تفاوتی بگذرم
تویی که چیزی به من هدیه کردی تا غمخوار و همدم تنهایی هایم باشد
تویی که هیچ در وصف مهر بانی های بی پایانت نمی یابم
میدونم تو بهترین هدیه ی خدایی برام...
**دوستت دارم **
روت بر گردوندی و گفتی هيچی.
گفتم:خودم ديدم که گريه کردی.
گفتی:نه.اين که اشک نيست.
گفتم:اگه اشک نيست پس چيه؟
گفتی: اين عشقه.
گفتم: عشق چيه؟
خيلی مهربون شده بودی.نگاه کردی توی چشمام! گفتی:عشق يعنی
خاطره.
گفتم:خا طره چيه؟
گفتی: يعنی خاطره اولين بار که ديدمت. يادت هست؟
گفتم :عشق حقيقی که يک لحظه نيست.خا طره اولين ديدار يک لحظه بود
و تموم شد.
گفتی :ديدی اشتباه کردی! عشق يعنی تکرار خاطره اولين ديدار.که تا آخر
عمر توی ذهن می مونه و مدام تکرار ميشه.
حا لا توی چشمات نگاه می کنم و يک قطره اشک آهسته از گوشه چشمام
پايين مياد.....
چرا وقتی که آدم تنها میشه
غم وغصه اش قد یک دنیا میشه
وقتیکه تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در میزنه
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمیشه
دل این آدمها زشته دیگه زیبا نمیشه
اون بالا باد داره زاغ ابرها رو چوب می زنه
اشک این ابرها زیاده دیگه دریا نمیشه
غم تنهایی اسیرت می کنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه
××××××××××××××××××××××××××××××××××××
شب یلدا برام بهترین شب ساله زیرا تو به دنیا اومدی
لحظه تولدتو،شروع پروازاست براي پرستوها و خاطره ماندني براي تمام آسمانها.
اي تماشايي ترين مخلوق در روي زمين ! آسماني ميشوم وقتي نگاهت مي کنم!
باتمام عشق خودبه همراه قاصدکهاي احساس،پيام تولدت رابه آسمان
خوشبختي ميفرستم تابتوبگويندعزيزترينم
تولدت مبارک
من او را رها کردم
تا او خود را در یابد
و چقدر سخت است عزیزترینت را رها کنی
اما من انقدر او را دوست دارم
که او را رها میخواهم برای همیشه
رها از تمامی بندهاوزنجیرها
هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود
چرا که من خود اینگونه خواستم
و هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او برای او بندی نساختم
... تو همه چیز منی
بدون تو نخواهم توانست زندگی کنم
تو خورشیدی هستی که زندگیم را روشن کردی
تو همانند شعله ی آتشی مرا گرم کردی آن هنگام که سرد بودم
دوستت دارم آنقدر که تصورش هم برایت ممکن نیست
می خواهم تا همیشه کنارت باشم
وقتی به کنارم نیستی قلبم می گرید
و آن هنگام که تو را نظاره می کنم غمهایم می میرند...
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمندهام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته