من به غیر از تو نخواهم ، چه بدانی چه ندانی
دل من میـل تـو دارد ، چه بجـویـی چه نجویـی
من که بیمار تو هستم،چه بپرسی چه نپرسی
ایستــادم به ارادت ، چـه بــود گر بنشـیـنـی ؟
می توانـی به هــمه عمــر دلــــم را بفـریبــی
دل من سـوی تـو آیـد ، بـزنـی یـا بـپـذیـری
جانی از بهر تو دارم، چه بخواهی چه نخواهی



تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا
که هر لحظه ات می کشاند بسوئی
نسیم هزار آرزوی فریبا
تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین افق های فردا
نگاه مه آلوده دیدگانت
تو دائم بخود در ستیزی
تو هرگز نداری سکونی
تو دائم ز خود می گریزی
تو آن ابر آشفته نیلگونی
چه می شد خدایا ...
چه می شد اگر ساحلی دور بودم؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا می ربودم ... ترا می ربودم
تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین افق های فردا
نگاه مه آلوده دیدگانت
تو دائم بخود در ستیزی
تو هرگز نداری سکونی
تو دائم ز خود می گریزی
تو آن ابر آشفته نیلگونی
چه می شد خدایا ...
چه می شد اگر ساحلی دور بودم؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا می ربودم ... ترا می ربودم
فروغ فرخزاد
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
ترجمه ترانه
عجله کنیم عشقم
بیا یکی شویم و همه چی را قسمت کنیم
من تمامی وجودم را در راه تو گذاشتم
تا محشر و در هر دو عالم این جان من متعلق به توست
قلب عاشقم دیوانه ی تو ست
دور از تو تحملم نیست بخدا بدون تو نمی تونم خوشبخت باشم
قلب عاشقم دیوانه ی توست
دور از تو تحملم نیست بخدا بدون تو نمی تونم که زنده بمانم
اگر عمری دوباره داشته باشم
و این عمر در آغوش تو تمام بشود
اگر وصال تو باشد
مرگ مثل عروسی خواهد ماند مرا
از بدون تو بودن خیلی می ترسم
بخدا ازخود بیخود می شوم
برای من اول خدا و بعد تو
و همین خدا می داند که چقدر عاشقت هستم

اگه من شاخه خشكم
نفس سبز يه برگي
اگه من شيشه ماتم
تو تلنگر تگرگي
اگه من حسرت خاكم
دعوت شرشر آبي
اگه من خسته درختم
تو برام بالش خوابي
اگه نوحم تويي عمرم
اگه صبرم تويي ايوب
تو صدايي من سكوتم
تو طلوعي من شب وروز
عشق تو يه سرنوشته
بوي تو بوي بهشته
خدا اسمتو تو قلبم
با دوستت دارم نوشته
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم نوشته
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم نوشته
تو عزيزي تو اميدي تو شكوهي تو مرادي
تو طلوعي تو نجاتي تو بزرگي تو زيادي
تو دليل لحظه هايي مقصد نوشته هايي
اي تنت شعر نوازش
تو تن فرشته هايي

تولد تو اغازیست برای یه دنیا مهربانی
تولد همه خوبيهاست
تولد تمام زيباييهاي زندگي
امروز روز توست
امروز برايت زيباترين گلهاي دنيا را خواهم آورد
هر چند تو مهربانتر از همه آنهايي
هميشه به قداست چشمان تو ايمان دارم
چه كسي چشم هاي تو را رنگ كرده است؟
چه وقت ديگر گيتي تواند چون تويي را بزايد؟
فرشته اي فقط در قالب يك انسان !
فقط ساده مي توانم بگويم :
نرگس عزيزم تولدت مبارك


آمدهام که سرنهم، عشق تو را به سر برم
ور تو بگوئیم که نی، نی شکنم، شکر برم
آمدهام چو عقل و جان، از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمدهام که ره زنم، بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زر برم، زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دلشکن
گر ز سرم کله برد، من ز میان کمر برم
آن که ز زخم تیر او کوه شکاف میکند
پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم
گفتهام آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند، گفت بلی اگر برم
آن که ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
وان که ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته بر نظر، من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور، نمیخوری پیش کس دگر برم